ای بر پلاستیک های بسته بندی مواد غذایی
هدف از انتخاب بستهبندی مناسب افزایش مدت ماندگاری محصول و اطمینان از سلامت غذا در برابر میكروارگانیسمها و تغییرات زیستی و شیمیایی است، زیرا مهم ترین اهدافی که در بسته بندی محصولات غذایی مدنظر است افزایش زمان ماندگاری محصول یا همانshelf life ، كنترل میزان نفوذپذیری بخار آب، رطوبت و گازهای مختلف درون یا برون محصول بستهبندی شده و حفظ کیفیت محصول در حین نگهداری و حمل و نقل تا زمان مصرف نهایی می باشد. افزون بر این، بستهبندی نباید اثر نامطلوبی- مانند انتقال مواد سمی به واسطه واكنش بین بستهبندی با ماده غذایی یا به وسیله میكروارگانیسمهای مضر موجود در ماده غذایی- بر محصول داشته باشد. به طوركلی، بستهبندی باید دارای ظاهری زیبا، شكل و اندازه مناسب، مقاوم در برابر شكستن و پاره شدن طی عملیات مختلف پركردن، درزبندی و حمل و نقل باشد. با توجه به اینکه مواد بسته بندی به وسیله ماشینهای مختلف فرایند میشوند، بنابراین خواص دیگری مانند: نرمش، چاپپذیری، قابلیت استفاده در ماشینهای لفاف، قابلیت دوخته شدن درگرما، شکل پذیری وغیره نیز باید داشته باشند]1[.
مواد پلیمری با توجه به برتری بر مواد فلزی و شیشه ای در بسیاری از جهات در بسته بندی مواد غذایی رشد زیادی داشته است (ازمهمترین این برتریها وزن کم و هزینه پایین می باشد). مهمترین خواص قابل توجه پلاستیکهای مصرفی در بسته بندی موادغذایی عبارتند از فرایند پذیری، خواص مکانیکی، پایداری در انبار، نفوذ ناپذیری، خواص نوری و خواص سطحی و…
ویژگیهای نفوذپذیری ( بازدارندگی) پلیمرهای بسته بندی از نظر موارد زیر حائز اهمیت است:
با توجه به اهمیت گازهای اكسیژن و دی اكسید كربن در نگهداری مواد غذایی، نفوذپذیری فیلمهای پلیمری نسبت به این گازها بسیار مورد توجه محققین بوده است ]3[. گازها، بخار آب و مواد محلول از دو طریق زیر میتوانند از فیلم پلیمری عبور كنند:
در میان پلیمرهای مورد استفاده برای بسته بندی، پلی الفین ها و به ویژه پلی اتیلن با چگالی پایین(LDPE) نفوذ پذیری بالاتری نسبت به گازها داراست که به غیر قطبی بودن این پلیمرها نسبت داده میشود. به عنوان مثال نفوذ پذیری LDPE به گاز دی اكسید كربن بیش از 100 برابر نفوذ پذیری PVC و در مورد گاز اكسیژن بیش از 60 برابر PVC است. همچنین نفوذ پذیری LDPE نسبت به اكثر گازها دو تا سه برابر نفوذ پذیری HDPE است. در نتیجه منطقی است كه تغییرات ماده بسته بندی شده در LDPE از نرخ بیشتری برخوردار باشد[5].
این نفوذ پذیری بالا میتواند منشا تغییرات نامطلوب دیگری در ماده غذایی بسته بندی شده باشد. به همین دلیل است كه معمولا پلی اتیلن به تنهایی برای بسته بندی اكثر مواد غذایی به کار نمیرود و در صنایع بستهبندی از تركیب اتیل وینیل الكل (EVOH) كه خواص بازدارندگی خوبی نسبت به گاز دارد و پلیاتیلن با چگالی كم كه خواص بازدارندگی خوبی نسبت به بخار آب دارد و همچنین ویژگی درزبندی عالی دارد، استفاده میكنند.
بسته بندی یک ممانعت کننده بین ماده غذایی و محیط است که انتقال نور، حرارت، رطوبت و گازها و فعالیت میکرواورگانیسم ها و حشرات را کنترل میکند. در بسیاری از موارد برای ایجاد هماهنگی بین نیازهای نگهداری محصول و ماده بسته بندی لازم است از مواد بسته بندی مرکب استفاده شود، چرا که یک لایه بسته بندی قادر نیست مجموعه نیازهای مورد نظر را تامین کند. از این رو بسته بندی های جدید به تدریج جایگزین بسته بندی های قدیمی شده اند که یکی از آن ها بسته بندی های فعال است. یکی از خواص مطلوب که توسط این گونه بسته بندی ها بوجود میآید، ممانعت کنندگی لایه های مختلف نسبت به اکسیژن، نور و رطوبت میباشد.
بسته بندیهای پلاستیکی مانند فیلم های تک لایه و چند لایه، انواع بطری ها و ظروف، قوطی های آبمیوه و کنسرو و… از مواد پلاستیکی، نانو و زیست تخریب پذیر و جدیدا از پلیمرها و ترکیبات فعال تهیه میشوند. در کشورهای بزرگ برای موارد خاص از این بسته بندی های فعال استفاده می شود.
در سالهای اخیر توجه به بسته بندی فعال در تولید مواد غذایی افزایش یافته است كه این امر ناشی از این حقیقت است كه این نوع بسته بندی در مقایسه با نوع مرسوم تنها مسئول در برگرفتن و محافظت ماده غذایی در برابر عوامل خارجی نیست، بلكه مزایای دیگری نیز خواهد داشت مانند كمك به افزایش ماندگاری ماده غذایی با استفاده از عوامل جاذب (رطوبت، اكسیژن و….)، عوامل آزاد كننده تركیبات مختلف (اتانول، دی اكسید كلرو( …،گرم نمودن و سرد نمودن ماده غذایی و امكان تعیین ماندگاری مواد غذایی با استفاده از سنسورها و…كه در ادامه به شرح مختصری از بسته بندی های فعال می پردازیم.
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل
از آنجا که تمامی فعالیت های جسمانی و روانی تحت کنترل مغز می باشد، آسیب به سلولهای مغزی بدلیل سکته مغزی سبب ایجاد اختلال در فعالیت های جسمی و ذهنی فرد می گردد. این اختلالات جسمی و ذهنی تأثیرات شدیدی بر کیفیت زندگی می گذارد. تحقیقات نشان داده اند که دلیل اصلی اختلال عملکردی در فعالیت های روزمره زندگی پس از سکته مغزی، فلج اندام فوقانی است با وجود تأثیرات مهمی که اندام فوقانی بر فعالیت های روزمره زندگی زندگی فرد مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن و … دارد، آسیب در این ناحیه کیفیت زندگی را کاهش داده و پیامدهایی مثل افسردگی و کاهش اعتماد به نفس را در پی خواهد داشت [1].
کاردرمانی به عنوان بخشی از توانبخشی می تواند سهم مهمی در بهبودی و مدیریت بیماران سکته مغزی داشته باشد. کاردرمانگر به دلیل وسعت جنبه های درمانی که شامل: درمان در حیطه حرکت، شناخت و درک بیمار است؛ معمولا بیشترین زمان درمانی را نسبت به سایر اعضای تیم درمانی با بیمار صرف می کند، همچنین با استفاده از تکنیک های درمانی موثر که بیمار فعالانه در آن درگیر می شود باعث بهبودی اندام فوقانی می گردد. به واسطه این تکنیک های درمانی مهارت های عملکردی در بیمار تقویت می شود، آموزش مهارت های عملکردی باعث پیشرفت در بهبودی همه جانبه فعالیت های روزمره زندگی[2] و ارتقاء فعالیت های روزمره با استفاده از ابزار[3] می شود [4]. در این راستا هدف کاردرمانی بازگردانی بیماران به حداکثر توانایی فیزیکی، ذهنی و اجتماعی است. اساس فلسفی کاردرمانی، درمان فعالانه بیمار است؛ بطوریکه بتواند توانایی های فیزیکی و ذهنی موجود را در جهت بهبودی روز افزون بکار گیرد. انجام فعالیت های هدفمندی که سلامت روان و محیط اجتماعی و فیزیکی را میسر سازد. برای نیل به این مقصود کاردرمانگر پیشبرد همه جانبه بیمار را در نظر گرفته و مطابق با آن برنامه درمانی مؤثر را با استفاده از مدالیته مناسب که بهترین کیفیت درمان و در عین حال کوتاهترین و کم هزینه ترین نیز می باشد را بکار می بندد [2].
از آنجا ییكه معلولیتهای ناشی از سکته منجر به كاهش عملكرد روزانه و مشاركت اجتماعی افراد مبتلا می شود لذا کاردرمانی بعنوان بخش مهمی از توانبخشی برای رسیدن فرد به حداکثر استقلال کمک کننده است. برای دستیابی به این اهداف بلند مدت اهداف کوتاه مدتی در نظر گرفته می شود، از آن جمله: افزایش آگاهی از الگوهای حرکات طبیعی و پیشرفت پاسخ های ارادی و غیر ارادی، کاهش سینرژی های اکستنسوری یا فلکسوری، کاهش رفلکسهای مزاحم، کاهش اسپاستیسیته، افزایش قدرت و تحمل الگوهای حرکتی طبیعی، افزایش هماهنگی، کاهش یا رفع محدودیت دامنه حرکتی مفاصل، حمایت از عضو دردناک در موارد شانه درد[4] و افزایش دامنه حرکتی مفاصل، مشارکت فعالانه بیمار در فعالیت ها و کسب حداکثر استقلال در عملکرد روزمره زندگی می باشد [1]. در این پروسه از درمان های متفاوتی استفاده می شود. یکی از روش هایی که می توان جزء مداخلات درمانی توانبخشی سکته مغزی قرار داد، بیوفیدبک تراپی است.
سالهاست که استفاده های متفاوتی از بیوفیدبک در طب بالینی بیماریهای اسکلتی عضلانی و بیماران مغزی-نخاعی صورت گرفته است که در هر جنس و گروه سنی مطالعه شده است. در کار با بیوفیدبک بیشترین تأکید بر دریافت پاسخ نسبتاَ سریع بیمار، ایجاد مشارکت فعال بیمار، آموزش این تکنیک به بیمارجهت استفاده در منزل، افزایش استقلال بیمار و کاهش هزینه های بهداشتی می باشد. بیوفیدبک یک
درمان نسبتا ساده و مؤثر برای بیماری های عصبی عضلانی است که برای گسترش مکان درمان حتی می توان آن را به خانواده بیمار آموزش داد [5].
در پروسه ایجاد سکته مغزی راههای حرکتی مرکزی اصلی که تنظیم تون نرمال را برعهده دارند آسیب می بینند و عملکرد آنها دچار اختلال می شوند ولی ممکن است برخی راههای حرکتی که قبلا بدون استفاده بوده اند بواسطه سکته مغزی آسیب نبینند، بیماران می توانند یاد بگیرند که این راههای حرکتی غیر فعال را فعال کنند، این عمل با آموزش بیوفیدبک به بیمار میسر است [6, 7].
درمان توانبخشی در سکته مغزی با تعامل بین تراپیست و بیمارهمراه است، وجود برخی ابزارها و مدالیته های پیشرفته در این تعامل تأثیر گذار است. با استفاده از ابزار بیوفیدبک، فرد در مهارتها تواناتر شده و این مهارت ها پیشرفت کرده تا بالاخره به عادات تبدیل می شوند. ولف در 1982 نشان داد [8] که تغییر در مهارت های فعالیت های روزانه زندگی به توانایی استنتاج اشکال خود فیدبکی ( شامل حس عمقی، حس وضعیت مفاصل و حس وضعیت) وابسته است. بهبود مهارت ها و انتقال آنها به فعالیت های روزمره زندگی صورت نمی گیرد مگر با افزایش قدرت، کسب دامنه حرکتی کافی و داشتن فیدبک مؤثر به همراه فعالیت های عملکردی که در پروسه درمان صورت می گیرد [9].
مکانیسم استفاده از بیوفیدبک تراپی هنوز روشن نشده است اما احتمالات زیادی در این مورد وجود دارد، مطالعات نیز چگونگی وقوع این مشاهدات را بخوبی پوشش نمی دهد. ولف [10] اساس استفاده از این مدالیته را چنین تشریح کرد: بیمارانی که پراپریوسپتیو[5] مصنوعی توسط دستگاه بیوفیدبک دریافت می کنند قادر می شوند کنترل مبهمی روی راههای پایین تر نورون های عصبی مرکزی فوقانی که هنوز آسیب ندیده اند بدست آورند، تا عملکرد از دست رفته با ایجاد تغییرات فیزیولوژیک در راههای حرکتی بواسطه دریافت فیدبک بدست آید [7].
بهبود مهارت ها و انتقال آن به فعالیت های روزمره زندگی با افزایش قدرت و انجام تمرینات عملکردی در طول پروسه درمان میسراست. برای دستیابی به این هدف استفاده از فیدبک بسیار کمک کننده است. واژه فیدبک، به معنی بازگشت بخشی از برونداد به درونداد در یک پروسه می باشد. فرد زمانی می تواند بر وضعیتی کنترل داشته باشد که اطلاعات لازم در مورد آن را دریافت کند. به این اطلاعات فیدبک یا پسخوراند گویند. فرد برای یادگیری رفتارهای جدید نیازمند اصلاح رفتارهای اشتباه است و برای نیل به این منظور بایستی با مکانیسم های فیدبک (پسخوراند) این رفتارهای غلط را اصلاح کند، بنابراین پسخوراند یا فیدبک شیوه بسیار مؤثر، کارا و لازم برای اصلاح حرکات و رفتار می باشد [11]. امروزه بی شک استفاده از بیوفیدبک برای اختلالات حرکتی بطور گسترده پذیرفته شده است. معمولا ارائه فیدبک با الکترومیوگرافی همراه با سایر مداخلات توانبخشی برای کاهش رنج ناتوانی ناشی از بیماری های عصبی عضلانی استفاده می شود. این تکنیک با افزایش قدرت توانایی فرد برای انجام فعالیت های روزمره زندگی بالا می برد [10].
[1] cerebro vascular accident
[2] Activity of Daily Living
[3] Instrument ADL
[4] Shoulder pain
[5] propperioceptive
[6] OutPut
[7] InPut
باریکههای با انرژی MeV در سال 1960، هنگامی که شتابدهنده واندوگراف در آزمایشگاههای فیزیک در سراسر دنیا نصب و راهاندازی شد، جهت آنالیز نمونههای مختلف مورد استفاده قرار گرفتند. این آنالیزها از مطالعه در زمینه فیزیک کاربردی شروع و در ادامه برای مطالعه فیزیک هستهای به کار گرفته شدند [1].
به طور کلی در اثر برخورد باریکه یونی پرانرژی با ماده، پرتوهایی گسیل میشود. با تحلیل این گسیلها میتوان، نوع و غلظت عناصر موجود در هدف (با استفاده از روش گسیل پرتو ایکس ذره- القایی (پیکسی)[1]) و همچنین نوع، غلظت و نمایه عمقی عناصر در نمونهها (به وسیله پسپراکندگی رافورد)[2] را تعیین کرد. با استفاده از روش آنالیز گسیل پرتو گاما ذره- القایی[3] امکان تعیین نوع و غلظت ایزوتوپی عناصر سبک در نمونه ممکن میشود. همه موارد فوقالذکر مشخصهیابیهای عنصری و ایزوتوپی میباشند.
بمباران برخی نمونهها موجب گسیل پرتو در محدوده فرابنفش، مرئی یا زیرقرمز میشود، که به این پدیده لومینسانس[4] گفته میشود. لومینسانس وابسته به طبیعت حالت برانگیخته بوده و به دو گروه فلورسانس و فسفرسانس تقسیم میشود [2]. فرایند برانگیختگی به دو صورت برانگیختگی مستقیم و گذار آبشاری رخ میدهد. هرگاه یون تابشی، الکترونی را از تراز انرژی پوسته- خارجی پرانرژی در اتم هدف اخراج کرده، و در ادامه با الکترونی اگرچه پرانرژیتر واهلش شود، این فرایند را برانگیختگی مستقیم گویند. حالت آبشاری وقتی رخ میدهد که پوسته داخلی (K یا L) لایههای داخلی هدف، با اتم سنگین یونیزه میشود. اگر این یونها با گسیل یک پرتو ایکس واهلش یابند، در پوسته بالاتر یک تهیجا ایجاد میشود که با گسیل یک فوتون UV یا مرئی واهلش مییابد. فرآیند نردبانی تا پر شدن آخرین تهیجا با
الکترون آزاد ادامه مییابد.
چنانچه گسیل لومینسانس به علت بمباران نمونه با باریکههای یونی پرانرژی باشد، این روش را “لومینسانس ذره-القایی” (IBIL)[5] یا لومینسانس یونی (IL)[6] مینامند که از این پس این روش با نام آیبیل بیان خواهد شد.
با استفاده از این روش، امکان آنالیز محیط شیمیایی نمونه فراهم میشود. با این روش علاوه بر تحلیل محیط شیمیایی ماده، کنترل فرایند ساخت مواد با لومینسانس در طول موجهای مختلف ممکن میشود [3،4،5]. روش آیبیل هم اکنون برای مشخصهیابی در حوزه نانومواد نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است [6].
همچنین با توجه به اینکه نور مرئی به علت گذارهای الکترون در پوسته خارجی اتم گسیل میشود، انتظار میرود که لومینسانس حاصل از باریکه یونی حامل اطلاعات ارزشمندی در رابطه با پیوند مولکولی ماده هدف باشد.
همانطور که گفته شد، استفاده از روش آیبیل از راهکارهای مطالعهی محیط شیمیایی ماده است که با استفاده از دیگر روشهای آنالیز با باریکه یونی همانند پیکسی، طیف سنجی پسپراکندگی رادرفورد، گسیل پرتو گاما در اثر برانگیختگی با پروتون قابل دستیابی نیست.
1 PIXE: Particle Induced X-Ray Emission
2 RBS: Rutherford Backscattering Spectroscopy
3 PIGE: Particle Induced Gamma Ray Emission
4 Luminescence
1 Ion Beam Induced Luminescence
2 Ionoluminescence
رئوویروسها از اعضای جنس اورتو رئو ویروس و از خانواده ی رئو ویریده هستند (, 1996). با توجه به جنس پرنده ی درگیر می توانند علائم متفاوتی از خود نشان دهند. از لحاظ مشخصات آنتی ژنیک, پاتوتیپ , پاتوژنسیتی , رشد در محیط کشتهای متفاوت , حساسیت به تریپسین و گونه ی میزبان از همدیگر متمایز میشوند (, 2008).
رئوویروس ها از بافتهای متفاوت جوجه های مبتلا جدا شده اند که با توجه به عضو درگیر در آنها آرتریت/ تنوسینوویت ویروسی/ سندرم عدم جذب/ مشکلات تنفسی وگوارشی/ کاهش قدرت سیستم ایمنی وسندرم عدم رشد دیده میشود (, 1984).
اغلب موارد رئوویروسها علائم کلینیکی خاصی از خود بروز نمی دهند. بیماری در سنین متفاوت میزبان علائم متفاوتی بروز می دهد و سطح ایمنی جوجه ها , پاتوتیپ ویروس و عضو درگیر از دیگر عوامل تعیین کننده ی شدت بروز علائم هستند.
در طیور گوشتی رئوویروسها قادر به ایجاد خسارات اقتصادی فراوان ناشی از بالا رفتن تلفات , آرتریت/ تنوسینوویت ویروسی می باشند(Saif, 2003). و کاهش راندمان رشد و وزن گیری، عدم تغذیه ی مناسب و بالا رفتن ضریب تبدیل که همگی به نحوی در تعیین
ارزش اقتصادی نهایی جوجهها نقش تعیین کننده دارند از دیگر خسارات ناشی از درگیری گله به این ویروس است (, 1989).
گله های مادری که قبل از شروع تولید به این ویروس مبتلا میشوند دچار کاهش تولید ,کاهش جوجه در آوری و مهم تر از همه انتقال این ویروس از مادر به جوجه را می بینیم که همگی دارای بار اقتصادی بر دوش این صنعت می باشد.
اصلی ترین و آسان ترین روش تشخیص رئوویروس کشف آن در جوجه های مبتلا به آرتریت ویروسی است. این بیماری در نزدیک صد در صد گله های جای جای نقاط جهان رویت گردیده است و چه در نژادهای سنگین وزن و چه در نژادهای سبک وزن قادر به بروز علائم می باشد. سایر بیماری های ناشی از رئوویروس ها را میتوان در محیط آزمایشگاه به پرنده منتقل کرد , هرچند که ممکن است علائم ایجاد شده در طیور در این محیط دقیقا مشابه عوارض این ویروس بر روی طیور صنعتی در محیط فارم نباشد (, 2008). به دلیل اهمیت وافر آرتریت ویروسی، آن را جدا از سایر بیماری های ناشی از رئوویروس ها بررسی میکنیم.