برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1 طرح مسأله
در وضعیت کنونیِ موسوم به مدرنیتهی متأخر که خطوط و مرزهای تمایزهای اجتماعی به فراخور سبکهای زندگی و مصرف فرهنگی شکل میگیرد، ابعاد، سطوح، کیفیات و شیوههای مدیریت بدن[1] بسیار پیچیده و حایز اهمیت گشته است. به طور کلی، در این دوران که جهان به پدیدهای چندفرهنگی[2] تبدیل شده است، فناوری پیشرفته، انسانها را از کارخانههای تولید صنعتی بیرون رانده، زمان و فضا به واسطه ارتباطات و سیستمهای حمل و نقل پرسرعت به میزان قابلتوجهی تغییرکرده است و مرزهای میان ملل، انسانها و فرهنگها نفوذپذیر شدهاند، میتوانیم به چرخش نامحسوس اما حقیقی کانونتوجه اندیشه اجتماعی به مسائل مربوط به بدن، شهروندی، نظام اطلاعات، جهانیشدن [3] و جهانهای سیبرنتیک اشاره کنیم ( سیدمن، 357:1386). امروزه بدن جزیی از مفهوم «خود» و عوامل کارکردی و ساختاری است و تعامل با محیط و دیگر مردم را امکانپذیر میسازد (لیمون،1991: 127).

جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در این دوران استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکلدهندهی روابط افراد محسوب میشود، به طوری که مدیریت بدن واجد اهمیت و دلالت مضاعف گشته است و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت از بدن پدیدار شده است (رضایی و دیگران،1389: 142). داشتن بدن زیبا در وضعیت کنونی نشانهی ارزشهای اجتماعی و تا حدودی سازوکار قدرت و کنترل اجتماعی است. مطالعه زیبایی ظاهری و بدن انسانی از مسائل مهم جامعه امروزی است. سرچشمه این تحول از آنجاست که در جوامع پیشامدرن فرد در جمع مستحیل بود و انتخاب و تغییر شرایط موجود به مانند جوامع مدرن امروزی زمینهای برای ظهور پیدا نمیکرد (خواجه نوری و دیگران،1390: 22).
در دوران مدرن، نوع مدیریت کردن ظاهر بدن به منزله یک معرف هویتی، در برداشت افراد از خویشتن خود و قضاوتهای دیگران در مورد نمای ظاهری آنان نقشی کلیدی پیدا کرده است (ابراهیمی و ضیاءپور،1391: 126). ممکن است اعضای یک گروه اجتماعی به واسطهی قضاوت، پاداشدهی و تنبیه افرادِ دارای اندازه، شکل، وزن و عضله متفاوت، همدیگر را متقاعد کنند که بدنهایی به لحاظ اجتماعی مقبول و شبیه بسازند (جونز و هییس،2009: 7). این حساسیت در میان زنان و دختران جوان بیش از مردان است (هوانگ و همکاران،2007: 7). بسیاری از زنان از ظاهر فیزیکی و بدن خود رضایت ندارند (اسپیتزر و همکاران،1999: 547). برای زنان، تصویر بدن و باریک اندامی با جذابیت، کنترل بر نفس، مهارت اجتماعی، موفقیت شغلی، و جوانی تداعی میشود (گروگن،2000: 356). از منظری جامعهشناسانه مبرهن است که کنترل و نظارتی که بر بدن زنان اعمال میشود در خدمت تقویت و بازتولید نظم اجتماعی است؛ به تعبیر فوکو بدن زنان به عنوان سرمایهای اجتماعی تحتتأثیر الزام اجتماعیای که ارزش و فرم آن را تعیین میکند تغییر شکل میدهد و این تغییر شکل به تغییر منزلت یا وضع اجتماعی آنان کمکی شایانتوجه میکند (مهدوی و عباسی اسفجیر،1389: 132). به طورکلی بدن پدیدهای است که به صورت اجتماعی برساخته میشود (کریگر و اسمیت،2004: 941). بر این اساس، نظر به اهمیت فزایندهی بدن و شیوههای مدیریت آن در دوران مدرن، از یک سو، و برجستهشدن روزافزون این پدیده در جامعهی ما و تعارض آشکار ابعاد و مؤلفههای آن، همچون آرایش دختران و زنان و استفاده از لباسهای چسبان و کوتاه و بدننما، با آموزههای دینی و بافت اجتماعی، هنجاری، عرفی و قانونی (فاتحی و اخلاصی،1387: 10)، تحقیق حاضر در پی تبیین رابطهی مدیریت بدن با یکی از عمدهترین متغیرهای تأثیرگذار در برساخت مرزبندیهای اجتماعی، یعنی سبک زندگی، و به طور کلی در پی تبیین سازوکار برساخت بدن در متن وضعیت عینیِ روابط و مناسبات اجتماعی میباشد.
در چند دهه اخیر در ایران مدیریت بدن و تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی و کنش فرهنگی مورد توجه زنان و دختران قرارگرفته است و اقدام برای رعایت رژیم غذایی و فعالیتهای مرتبط با مدیریت بدن به یکی از دغدغههای شمار بسیاری از دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است (احمدنیا،25:1385). حجم بالای پژوهشهای مرتبط با بدن در سالهای اخیر نیز مؤید این قضیه است که بدن به مسئلهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است که هر روز بر دامنه توجه به آن و تأثیرات آن افزوده میشود. مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرفهایی همچونکنترل وزن از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک) و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی و استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت، استفاده از ادکلن و انواع خوشبوکننده، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها، به یک شاخص تجمعی تبدیل شده است که متغیری است با سه درجه نظارت سطح پایین، نظارت متوسط و نظارت سطح بالا. بدن و جذابیت جسمانی از موضوعاتی است که بر نحوهی رفتار افراد وگروهها تأثیرات مستقیمی دارد، به گونهای که مدیریت بدن به عنوان پدیدهای که دارای تأثیرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود است به امری شایع و پراهمیت تبدیل شده است. افزایش تأکید بر بدن با چند عامل در ارتباط است که عبارتند از: «سیاسیشدن بدن، عوامل جمعیتی، تغییر ماهیت بیماری، افزایش فرهنگ مصرفی، توسعه تکنولوژیهای جدید مرتبط با بدن، دگرگونیهای جدیدِ مرتبط با حرکت از مدرنیته به مدرنیتهی متأخر، و در نظر گرفتن بدن به عنوان یک پروژه یا به مثابه یک پدیدهی اجتماعی و بیولوژیکی ناتمام که در حال تغییر است» (موحد ودیگران،80:1389).
انسانها در برخوردهای روزمرهای که با هم دارند از طریق به نمایش گذاشتن بدنهایشان به عرضهی خود میپردازند. تصور از بدن میتواند تأثیرات عمیقی بر چگونگی تفکر و احساس افراد داشته باشد و حالتی از اطمینان و عزت نفس را جهت رویارویی با جهان اجتماعی به افراد اعطا کند. بدن همواره منبع لذت، سلامتی، زیبایی و جوانی بوده است. اما در عین حال به صورت بالقوه به عنوان جایگاه آلودگی، بیماری، اختلال و بینظمی، آشفتگی و ناخشنودی، خطرناک و رعبآفرین به شمار رفته است که این امر لزوم توجه به نگهداری نظاممند از بدن و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت و مدیریت بدن را لازم و ضروری میسازد. از طرف دیگر، رسانهها و وسایل ارتباط جمعی به ارایهی الگوهایی ایدهآل از بدن و وضعیت جسمانی میپردازند؛ برنامههای ترویج سلامتی انباشته از تصاویری از بدنهای زیبا، جوان، جذاب، دارای تناسب و لاغر هستند که تمامی افراد آرزوی داشتن آنها را در سر میپرورانند. بدنها به محملی برای کسب هویتهای جدید و همچنین وسیلهای برای کسب منزلت، پرستیژ، تمایز و مشارکت تبدیل شده است. در این میان، زنان همواره در مقایسه با مردان توجه بیشتری به بدن و ظاهر فیزیکی خود داشتهاند. زنان نارضایتی بیشتری از بدن را تجربه میکنند و نگرانی نسبت به بدن به یکی از مهمترین نگرانیها و دلمشغولیها در زندگی آنان تبدیل شده است. از همین رو زنان پول، زمان و انرژی زیادی را معطوف فعالیتهای مرتبط با مدیریت بدن میسازند تا ظاهرشان را به شکل آرمانی در آورند.
نحوه نگرش نسبت به بدن، مدیریت و کنترل آن از سبکهای زندگی تأثیر میپذیرد. مفهوم سبکزندگی پس از آن که ابتدا به ترتیب در آثار وبر، زیمل و وبلن پرورانده شد برای مدتی از رونق افتاد و سالها در جامعهشناسی مسکوت باقی ماند و در این سالها بیشتر در پژوهشهای بازار مورد استفاده قرار گرفت. اما در سالهای نخست دههی1990، سبک زندگی با آثار نظریهپردازان اجتماعی و فرهنگی معاصر مانند بوردیو[4]، فدرستون[5]، شیلدز[6]، رایمر[7]و چَینی دوباره وارد مباحث جامعهشناسی شد ( بنت،100:1386). سبکهای زندگی نتیجهی همهی انتخابها و گزینشهایی هستند که شخص نسبت به زندگی خود انجام میدهد (گیبنیز و بوریمر،103:1384). «سبکهای زندگی برنامههای خلاقی هستند که بر پایه نمایش توان و شایستگی مصرفکننده استوارند و نشانگر تأمل فزاینده قلمداد میشوند که افراد در عمل و دادوستدهای روزمره به نمایش میگذارند» (چَینی، 97:1996). سبکهای زندگی شکل مهمی از توانمندی و قدرتیابی فردی در متن مدرنیتهی متأخراست؛ این قدرتیابی به سازماندهی خلاقانهی فضا مربوط میشود. سبکهای زندگی بسیاری از رفتارهای متمایز و خاصگرایانه را بر میانگیزند و سبب تفاوت در بسیاری از کنشهای افراد و گروههای انسانی میشوند. اندی بنت اهمیت سبک زندگی در مدرنیتهی متأخر را اینگونه متذکر میشود: «سخن گفتن از سبک زندگی مدرن اخیر، به معنای سخن گفتن دربارهی شیوهای از بودن است که در آن جنبههای مختلف امور محلی – فضایل و معرفتها و آداب محلی – به صورت تأملی اداره میشوند و به صورت خلاقانه با مجموعهای از منابع فرهنگی[8] اقتباسی ترکیب میشوند تا هویتی برساخته شود ( بنت، 103:1386). سبکهای زندگی نقش مهمی را در شکلگیری کنشها و رفتارهای فرهنگی- اجتماعی افراد و گروهها دارد و شکلهایی از ارائه خود و برساخته شدن هویتهای مدرن و متمایز را نشان میدهند.
پژوهش حاضر در صدد است که به تبیین جامعهشناختی رابطهی بین سبک زندگی و مدیریت بدن در میان زنان شهر سنندج بپردازد و تأثیر سبک زندگی بر نحوهی مدیریت بدن را نشان دهد. شهر سنندج به دلیل ویژگیهای خاص فرهنگی و همراهی با پدیدههای نوین هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ کنشی – رفتاری از شهرهایی است که همواره پذیرای تغییرات و گشودگیهای فرهنگی بوده است و در این میان زنان نیز به واسطه تغییر در الگوهای نقشی و تولید و بازتولید هویتهای جدید زنانه به عنوان کنشگرانی خلاق در عرصههای عمومی اجتماع حضور داشتهاند. در این میان مدیریت بدن به منزله کنشی اجتماعی/ فرهنگی و ذینقش در شکلدهی به هویت جایگاهی کانونی در زندگی روزمرهی بسیاری از زنان این شهر پیدا کرده است و همین امر انجام پژوهش آکادمیک در این حوزه را ضروری ساخته است.
1- 2 اهمیت و ضرورت تحقیق
مطالعات نشان دادهاند که انسانها از گذشته تا به حال بدنهایشان را به لحاظ فرهنگی به روشهای گوناگون شکل دادهاند. این روشها دامنهای وسیع از راههای سنتی همچون کنترل غذا و یا کشیدن گردن تا راههای جدیدتر همچون استفاده از جراحیهای زیبایی را در بر میگیرند. مسئلهی زیبایی در جوامع گوناگون از مسائل جدی بوده و در فرایند انتخابهای مردم نقشی مهم داشته است. پژوهشها حاکی از آنند که از جوامع بدوی تا جوامع مدرن صنعت زیبایی همواره مطرح بوده (مالسون، 2008) و انسانها با استفاده از وسایل گوناگون سعی نمودهاند خود را زیباتر نشان دهند. اگرچه زیبایی امری بسیار ذهنی است، اما همچنان که ریچر و کو اشاره میکنند، آن را نمیتوان به سادگی موضوع علم زیباییشناسی و یا ذائقه تلقی کرد، بلکه ایدههای فرهنگی زیبایی شاخص و بیانی از ارزشها و باورهای اجتماعی هستند(ریچر و کو، 2004).
با گسترش فناوریهای ارتباطی و پدیدههایی نظیر ماهواره و اینترنت، فرهنگ مدرن در جهان گسترش یافت و با فرایند جهانیشدن، شبکههای ارتباطی با اینکه فرایند یکسانسازی فرهنگ جهانی را دنبال میکردند، امکان خلق تمایزات گوناگون فراهم آمد. این امر با مصرف ( کالاهای مادی و معنوی ) نمود عینیتری به خود گرفت و ادبیات جدیدی با عنوان سبک زندگی وارد عرصه جامعهشناسی شد (اباذری و چاوشیان،1381). در واقع انتخاب نوع ویژهای از سبک زندگی منجر به شکل دادن حوزه فردی و عمومی هر فردی میشود. این مفهوم شامل مدیریت بدن و اصلاح بدن در حوزه فردی تا عضویت در گروههای گوناگون اجتماعی، کسب موفقیت، سرمایه اجتماعی و … در عرصهی عمومی میگردد (خواجه نوری،1389). سبکهای زندگی رفتارهای افراد را تغییر داده و افراد پیوسته بر اثر آن بر بدنشان نظارت میکنند و حتی آن را تغییر میدهند.
حساسیت در میان زنان نسبت به بدن در مقایسه با مردان بسیار بیشتر است. این امر حتی موجب شده تا بیشتر پژوهشهای 30 ساله اخیر در حوزه نگرش نسبت به بدن در مورد این گروه انجام شود (تیگمن، 2001). نگرانی زنان نسبت به بدنشان مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد کرده است ( جراحیهای زیبایی، تاتو، لایپوساکشن و…) و همچنین آنها را به رژیمهای غذایی سختگیرانه و بدون نظارت پزشک سوق دادهاند(جانگ و لی، 2009). اگرچه در جامعهای مانند ایران آمارها بیشتر بر پایهی برآوردهای ژورنالیستی بوده و دقیق نمیباشند، آنچه به صورت گسترده مورد قبول قرار گرفته این است که مدیریت بدن در حال افزایش است. لذا درک و فهم اینگونه رفتارهای فرهنگی در جامعه میتواند نشاندهندهی تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه باشد و روشن سازد که چگونه امر فرهنگیِ برساخت و مدیریت بدن در کانون زندگی قشرهای مختلف جامعه ما از جمله زنان قرار گرفته است. بررسی علمی و آکادمیک مدیریت بدن میتواند ما را در خوانش رفتارها و مصارف فرهنگی یاری دهد و آشکار سازد که مسائل و پدیدههای نوظهوری در جامعه ما سر بر آوردهاند که نادیده گرفتن و انکار آنها صرفاً پاک کردن یا تغییر صورت مسئله است.
1-3 اهداف تحقیق
اهداف این پژوهش به را میتوان ذیل دو نوع اهداف کلی و جزیی دستهبندی کرد:
– هدف اصلی
تبیین ابعاد و شیوههای مدیریت بدن در ارتباط با متغیر سبک زندگی.
– اهداف جزیی
– تبیین رابطهی شاخصهای سبک زندگی( مصرف فرهنگی، الگوهای خرید، الگوهای گذران اوقات فراغت ) با ابعاد و شیوههای مدیریت بدن.
– تبیین رابطهی متغیرهای زمینهای با ابعاد و شیوههای مدیریت بدن.
و ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق را عنوان نموده و پس از تدوین فرضیه ها وچگونگی روش تحقیق، مفاهیم و واژه های تحقیق بیان شده است.
فصل دوم )مبانی نظری، روش شناسی و تکنیک های تحقیق :در این فصل به بیان تعاریف و مفاهیم مشارکت و موضوعات مرتبط با مشارکت و بیان دیدگاه های صاحب نظران پرداخته شده است.
فصل سوم )ویژکی های جغرافیایی محدوده مورد مطالعه:در این فصل به بیان ویژگی های طبیعی و انسانی و اقتصادی محدوده مورد مطالعه پرداخته می شود. از نظر ویژگیهای طبیعی، بخش خشکبیجاریکی از شش بخش شهرستان رشت می باشد که در شمال شرقی آن واقع شده است واز نظر ویژگی های انسانی براساس نتایج حاصل از سرشماری عمومی نفوس ومسکن 1390، محدوده مورد مطالعه دارای 37 روستا، 20116 نفر جمعیت و 6566 خانوار می باشدودر حال حاضر نرخ باسوادی در محدوده مورد مطالعه 76.29درصد می باشد. از نظر اقتصادی، مهمترین منبع درآمدی روستاهای محدوده مورد مطالعه بر محور زراعت و عمدتاً کشت برنج استواراست و میزان تولید برنج بستگی به عوامل طبیعی، خصوصاً آب وهوا و میزان بارش در زمان مناسب دارد.

فصل چهارم)یافته های تحقیق :در این فصل به تجزیه وتحلیل یافته ها در غالب جداول حاصل از پاسخ روستاییان پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که مشارکت دادن روستائیان در طرحها و پروژه های توسعه روستایی و توجه به خواست ها و نیازهای روستائیان در تهیه طرح های توسعه رو ستایی امری ضروری می باشد برای تحقق این امر مهم برنامه ریزان باید مشکلات درآمدی روستائیان محدوده مورد مطالعه را در اولویت برنامه های خود قرار دهند واز ظرفیتها و پتانسیلهای موجوداز جمله توسعه کشاورزی و گردشگری روستایی که منبعی برای اشتغال و درآمد و ابزار مهمی برای توسعه اقتصادی- اجتماعی در محدوده مورد مطالعه می باشد استفاده کنند.

فصل پنجم)آزمون فرضیه ها، نتایج وپیشنهادها:در این فصل به آزمون چهار فرضیه این تحقیق وبیان نتایج و ارائه پیشنهادات پرداخته می شود.
توسعه فرهنگی منجربه خود باوری جامعه شده است و این مسئله خود در شکل گیری و هویت فرهنگی جامعه نقش مهمی را ایفاء می نماید. توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد. از بُعد دیگردر حوزه مطالعاتی توسعه فرهنگی باید به جغرافیای فرهنگی توجه نمود. سیاست ژئوکالچر از جمله مفاهیم مرتبط با توسعه فرهنگی است که اخیراً به آن توجه شده است؛ هدف این پدیده پیشرفت و پویایی نوین و نظام مند فرهنگ جامعه با توجه به ابعاد جغرافیایی است. توسعه فرهنگی از طریق سه منبع اصلی سرمایه ،فرهنگ، عینیت یافتگی، نهادینه شده و نقش موثری را ایفاء می کند. جهانی شدن زندگی افراد جوامع را به سمت غربی گرایی یا به عبارتی آمریکایی شدن اشاعه می دهد.توسعه فرهنگی از طریق تقویت فرهنگ های بومی و ملی باعث این گردیده است که در بحث جهانی شدن نوعی ناهمگونی و تنوع را در دنیا ارتقاء دهد.در سنجش توسعه یافتگی استان باید به شرایط طبیعی،اجتماعی و فرهنگی توجه کرد و نوعی نظام برنامه ریزی فضایی و منطقه ای را مد نظر داشت. برای بهبود شاخص های توسعه فرهنگی استان ها،کاهش پراکندگی ، باتغییردادن اولویتهای تخصیص منابع فرهنگی و امکانات و زیرساختها به نفع استان های محروم تر، افزایش نرخ باسوادی،گسترش آموزش عالی و تمرکززدایی از شهر و… می توان توسعه یافتگی فرهنگی را در ایران بسط داد. از طرفی برنامه های فرهنگی در هر زمان توجه و نگاه ویژه ای به قشر جوان و نوجوان آن جامعه
داشته است.لذا با توجه به نقش پررنگ این قشر در توسعه فرهنگی جامعه این تحقیق در نظر داردعوامل تاثیر گذار بر توسعه ژئوکالچر اسلامی را در دانش آموزان بررسی نماید.

ژئوکالچر یا ژئوپلیتیک فرهنگی، فرآیند پیچیدهای از تعاملات قدرت، فرهنگ و محیط جغرافیایی است که طی آن فرهنگها همچون سایر پدیدههای نظام اجتماعی همواره در حال شکلگیری، تکامل، آمیزش و جابجایی در جریان زمان و در بستر محیط جغرافیایی کره زمین هستند. لذا ساختار ژئوکالچرجهان بیانکننده موزائیکی از نواحی فرهنگی کوچک و بزرگاند که محصول تکامل مکانی ـ فضایی قدرت هستند که در طول و به موازات یکدیگر حرکت میکنند. در قرن بیست و یکم فرایند نظام ژئوکالچر جهان و ساختار آن در راستای ویژگیهای نظام ژئوپلیتیک جهانی، چیزی جز تکامل و یا رویارویی میان دو الگوی متفاوت و متضاد از تعاملات فرهنگی در سطح جهان نیست.

یکی از ساختارهای ژئوکالچر جهان ایران است که امروزه تنها بخش کوچکی از سرزمین تاریخی آن را جمهوری اسلامی ایران تشکیل میدهد. این سرزمین پهنه جغرافیایی وسیعی است که طی قرنها قلمرو فرهنگ و تمدن کهن ایرانی به شمار میرفت. وسعتاین پهنه،بسیار وسیعتر
از کشور کنونی ایران و شامل سرزمینهایی است که یا داخل فلات وسیع ایران و یا در حاشیههای آن قرار گرفتهاند. از مهمترین مشخصههای این سرزمین، نقش گذرگاهی آن در میان قارههای بزرگ جهان و نیز قرار گرفتن آن در میان چند قلمرو بزرگ جغرافیایی و فرهنگی متفاوت است.سرزمین، تاریخ و مردم ایران همواره پل ارتباط میان فرهنگها و تمدنها با یکدیگر بودهاند. بنابراین این انتخاب سرزمینی و فطرت فرهنگی مغایر با رویکرد درونگرایانه او میباشد.بنا به همین موقعیت جغرافیایی ایران صحنه عوامل مختلفی بوده است،تجربه انقلاب اسلامی برای ایران نقش فرهنگی آن بود که برای مردم به ارمغان آورده شد،انقلاب اسلامی پرچم داراسلام گرایی در مقابل غرب است، یکی از ویژگی های بارز و منحصر به فرد انقلاب اسلامی در بعد معنوی و فرهنگی که موجب بالندگی انقلاب و نهضت جهانی اسلام در سراسر دنیا گردید ترویج فرهنگ ایثار شهادت بود.شهادت موجب اشاعه فرهنگ ناب محمدی(ص)و دفع هشیارانه خطرات از جامعه اسلامی بود.افتخار به شهادت و شکل گیری مفهومیخاص به نام شهید و شهادت چنان پایه مستحکمی در جامعه پیدا نمود که امروز به عنوان یکی از ارکان حفظ نظم محسوب می گردد.پیروزی انقلاب اسلامی سبب شد که هم در ساختار و هم در کارکرد نظام بین الملل،تغییر و تحول اساسی رخ دهد.بدون شك یكی از عوامل مهم و اساسی مقاومت و پیروزی در دفاع هشت ساله، نیروی انسانی است، نیروهای متشكل از بهترین و قویترین مردان بویژه جوانان عاشق و شهادت طلب میهن اسلامی، كه در دفاع از انقلاب اسلامی و تمامیت ارضی كشور مقدس جمهوری اسلامی سراز پا نمیشناختنمقاومت تحسین برانگیز جوانان برومند این سرزمین در برابر استكبار جهانی، صحنههای بیبدیل و بینظیری از شهادت و ایثار را خلق كرد كه اگر به ضبط و ثبت و تفسیر و توزیع آن اهتمام نورزیم، به فرهنگ وتاریخ مردم این مرز و بوم، جفایی جبرانناپذیر روا داشتهایم. خلق این آثار اعجابآور و حیرتانگیز كه طبق فرمایش آن مقتدای سفر كرده، به جز در برههای كوتاه از صدر اسلام همانند ندارد، حجت را بر همگان تمام كرده است.از این رو انقلاب اسلامی به عنوان نمونه تازه از نظام حکومتی در چشم انداز جهانی که از سرچشمه زلال اسلام ناب نشات گرفته بود،توانست در زمانی کوتاه مرزهای محدود جغرافیایی را در نوردید و پیام اصلی خود را که همانا مبارزه با ظلم و ستم و برپایی حکومتی عادلانه بر پایه فرهنگ ایثار و شهادت بود به دورترین نقاط جهان برساند.
لذا در این پایان نامه نگارنده با توجه به جایگاه ایثار و شهادت و نقش بر جسته آن ،این مبحث را در قالب ژئوکالچر جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار میدهد تا جایگاه آن را درژئوکالچرکشور تبیین نماید.
رمان یک پدیده ی اجتماعی– فرهنگی است که از آن به عنوان «نوع ادبی غالب و حاکم در هنر مدرن بورژوایی» (لوکاچ، 1388، ص19) یاد می شود. بر همین اساس مطالعات جامعه شناختی که تا کنون در حوزهی ادبیات انجام شده، معمولا به رمان بیشتر از سایر انواع ادبیپرداخته است؛ چرا که آن را مهم ترین و موثرترین انواع ادبی روزگار ما و رایج ترینآن ها در میان همه اقشار در همه جای جهان معاصر می داند. شاید از آن رو که بیشتر و بهتر از هر نوع ادبی دیگر به زندگی و تجربة بشری، به ویژه در فردیت آن، میپردازد و به دنیای درون آدمی سر میکشد و روح و روان او را میکاود (بنیامین و دیگران، 1390).

دلیل اهمیت، تاثیر و رواج رمان، بیش از هر چیز به خوانده شدن آن و درک روایت توسط خوانندگان، مربوط می شود. در واقع خواننده داستان در مقام کنشگر اجتماعی با بروز رفتار خوانش، باعث مهم بودن، موثر شدن و رایج گشتن رمان در زندگی معاصر شده است.
در گذشته همزمان با کشف تاثیر و رواج رمان، خوانش آثار ادبی بیشتر رویکردی متن محور یا مولف محور داشت. اما در نظریه های ادبی جدید، فقط نویسنده و اثر بررسی نمی شوند بلکه این نظریه ها به خوانش خواننده به ویژه تعامل میان متن و خواننده نیز توجهمی کنند. خوانش خواننده محور، دریافت را لحظه ی «آفرینش» فعالیت ادبی و هنری می داند و معتقد است که بدون دریافت، هیچ اثر ادبی و هنری به فعلیت نمی رسد (خجسته، 1386). بنابراین بر اساس نظریه دریافت، همان طور که رمان ها از انواع گوناگون و متنوعی برخوردارند، خوانندگان آن ها نیز گوناگون و متفاوت هستند و دریافت های متفاوت و خوانش های گوناگونی از رمان ها دارند. در واقع خوانندگان، از روایت های داستانی برای درک جهان (دی والت، 1992) و لذت بردن از مطالعه و سرگرم شدن با آن استفاده می کنند. «درک» که مولفه ی مهم آثار ادبی است (فرجی، 1387)، فرایندی است که با رفتار خواندن توسط خوانندگان این آثار حاصل شده و به عنوان یک توانایی که مفهومی به نام «هوش داستانی[1]»را معنا می بخشد، شناخته شده است. «هوش داستانی» از دیدگاه رندال (1999) به معنای توانایی فرد در صورت بندی (به قلم در آوردن یا روایت کردن) و دنبال کردن (درک و خواندن) داستان زندگی خود و دیگران است. (هاشمی، 1388، ص6) درک هر فرد بسته به موقعیت و ویژگی های فردی و اجتماعی اش با درک فرد دیگر تفاوت دارد و باعث به وجود آمدن خوانش های متفاوتی در بین افراد میشود. این موقعیت ها و ویژگی ها که سازنده ی تجربه های اجتماعی و درک هستی شناسانهی افراد میباشند، نگرش، زاویهی دید و خوانش آنان را تعیین می کند. بر اساس تحلیل های روایت شناختی، روایت از جهان اطراف نمودی از شخصیت فرد است و بیانگر تفکر و هویت ماست؛ بنابراین روایت ما از زندگی به طور مستقیم با کیفیت زندگی ما در ارتباط است و بر آن تاثیر می گذارد (همان) از آن جا که رهیافت جدید مطالعات جامعه شناختی در حوزه ی ادبیات بر روی خوانش خوانندگان متمرکز شده و با استفاده از نظریه دریافت به بررسی در این زمینه می پردازد، مطالعه ی روایت های خوانندگان از داستان هایی که می خوانند، ارتباط میان عوامل فرهنگی- اجتماعی و نوع خوانش آنان را مشخص می کند و نشان می دهد که افراد و گروه های اجتماعی با توجه به جایگاهی که در جامعه خود دارند، چگونه خوانش و درکی از خوانده های خود ارائه می دهند و چه تفاوتی میان خوانش گروه های مختلف خوانندگان داستان ها وجود دارد؟
تاکنون پژوهش های جامعه شناختی بسیاری با استفاده از روش های گوناگونی به بررسی های آماری درباره ی شیوه های خواندن پرداخته اند که ثابت کرده اند انتخاب های زیبایی شناختی نه فقط ذهنی نیستند، بلکه تابعی از وابستگی اجتماعی اند. (خجسته، 1386) اما جامعه شناسی ادبیات، برای بررسی چگونه خوانده شدن آثار ادبی و یا سنجش ارزش آن چه خوانده می شود در نزد خوانندگان، تنها رهیافت های آماری را کافی نمی داند و معتقد است که چنین بررسی هایی را باید با یک روش کیفی تر بر مبنای مصاحبه های عمیق، قوت و کمال بخشید. (همان) بنابراین اگرچه در میان انواع رمان ها، دو نوع رمان جدی و عامه پسند بیشتر از سایر انواع، خوانندگان زیادتری دارند؛ اما فقط تعیین چنین میزانی، و یا شناخت رمان های جدی به عنوان رمان های نخبه گرایانهیا معروفیت رمان های عامه پسند به مثابه ی داستان های رمانتیک زن پسند کار جامعه شناسی ادبیات نیست. حتی در این حوزه، دیدگاه منتقدان ادبی خواننده محور که گاه، راه خوانندگان این دو نوع رمان را کاملا از هم جدا می دانند و گاه قائل به وجود پیوندهایی میان نخبه گرایی و عامه پسندی (آزرم، 1387) هستند، با مطالعه خاستگاه های اجتماعی تفاوت ها یا پیوندها، قابلیت بررسی پیدا می کند. مثلا بین تفاوت ها و جدایی ها یا شباهت ها و پیوندهایی که در خوانش خوانندگان مشاهده می شود با موقعیت اجتماعی آنان چه ارتباطی وجود دارد و آیا به راستی تفاوت در تجربه های اجتماعی افراد باعث تفاوت در خوانش آنان می شود؟ اصلا خوانندگان رمان ها چگونه با جهان اجتماعی داستان ها و شخصیت های داستانی مواجه می شوند؟ آیا متغیرهایی مثل «هوش داستانی» باعث تفاوت میان گروه های خوانندگان می شود؟ آیا جنس انگیزه ها و تجربه های یک خواننده ی رمان جدی با جنس انگیزه ها و تجربه هایش در خواندن رمان عامه پسند متفاوت است و یا این انگیزه ها و تجربه ها چه تفاوتی با انگیزه های خوانندگان رمان های عامه پسند دارند؟
بنابراین برای شناخت تفاوت ها و شباهت های خوانش خوانندگان رمان های جدی و عامه پسند قصد داریم به مطالعه و پژوهشی جامعه شناختی در میان خوانندگان رمان در شهر بندرعباس بپردازیم و ببینیم که چه ارتباطی میان هوش داستانی افراد و متغیرهایی هم چون جنسیت، میزان تحصیلات، شغل و حرفه، قشر یا طبقه اجتماعی و … وجود دارد و چه تاثیری بر خوانش خوانندگان رمان های جدی و عامه پسند می گذارد؟ بر همین اساس در این تحقیق به مطالعه خوانش خوانندگان رمان در شهر بندرعباس می پردازیم تا با سنجش هوش داستانی ایشان، انگیزه ها و اهداف آنان را از خواندن رمان های جدی و عامه پسند تحلیل و مشخص نماییم. بنابراین مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که چه ارتباطی میان هوش داستانی و خوانش خوانندگان رمان های جدی و عامه پسند وجود دارد؟
1ـ2ـ اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :
جامعه از اقشار مختلفی تشکیل شده و دارای خرده نظام هایی است که با یکدیگر در تقابل اند و بر یکدیگر اثر می گذارند. بنابراین برای شناخت آن و گروه هایش باید به تمام نهادها و ابزارهای فرهنگی و اجتماعی آن توجه کرد(مظفری، 1388). آثار فکری و فرهنگی با قرار گرفتن در حوزه ی مطالعات جامعه شناختی، به سوژه هایی اجتماعی تبدیل شده اند که بررسی خوانش های گوناگون (متن، خالق و مخاطب) آن ها به شناخت بهتر پدیده های اجتماعی- فرهنگییک جامعه منجر می شود. رمان یکی از انواع فکری و فرهنگی است که در نهاد فرهنگ و ادبیات جامعه، جای دارد و به باور جامعه شناسان، سرآغاز و منشأ شکل گیری آن به رویدادها و تحولات اجتماعی باز می گردد. در قرن هیجدهم میلادی که تحولات صنعتی باعث رشد فناوری گردید، پدیده ای به نام «اوقات فراغت» در میان طبقه بورژوا بروز کرد و رمان تمهیدی بود که برای سرگرمی این طبقه اندیشیده شد(اسلامی، 1382). بنابراین شرایط اجتماعی و فرهنگی در دوره ی انقلاب صنعتی باعث مقبولیتیافتن این نوع ادبی گردید. در واقع رمان کارکردی را که روزی شعر در تکوین شخصیت و هویت مشترک و اهلیت فرهنگی مردم، عهده دار بود، به دوش گرفت(خجسته، 1386). پس برای تحلیل جامعه شناختی آثار ادبی، بی تردید رمان گنجایشی به مراتب بیشتر از شعر دارد چراکه نه تنها توصیفات زندگی را با ترسیم محیط های اجتماعی، بلکه با تحلیل های جامعه شناختی این محیط ها، تلفیق می
کند(همان).
بنابراین در شناخت و تحلیل مسائل اجتماعی جامعه ی معاصر، توجه کردن به سوژه های اجتماعی هم چون رمان در تحقیقات و پژوهش های جامعه شناختی دارای اهمیت است. چراکه امروزه محصولات فکری و فرهنگی دارای کارکردهایی فراتر از معنای سرگرمی در اجتماع هستند و در واقع به پدیده های اجتماعی که معرف جوامع گوناگونند تبدیل شده اند.
جامعه شناسی با ورود به حوزه های متعدد به گونه ای با مسائل و قوانین مطرح در آن حوزه ها نیز پیوند خورده است. بنابراین تحقیقات جامعه شناختی برای معتبر بودن، لازم است با جریانات نوینی که در حوزه های مختلف مطرح هستند، همسو باشند. در جامعه شناسی ادبیات نیز این همسو بودن، با توجه به نظریه های ادبی نوین معنا می یابد. امروزه موضوع مخاطب شناسی و خواننده محوری، از مهم ترین مباحث ادبی است که بسیاری از مباحث نقد و نظریه های نوین ادبی بر محور آن می چرخد(صیادکوه،1385). بنابراین موضوع خواننده محوری و لزوم پرداختن و شناختن خوانش خوانندگان داستان ها به عنوان گروه های اجتماعی که با تفسیرها و رویکردهای معناشناختی و تأویلی خود به متن ارزش و اعتبار می بخشد(نوذری،1382)، دارای اهمیت است.
همچنین در بیانیکی دیگر از ضرورت های پرداختن جامعه شناسی به خوانش خواننده محور آثار ادبی می توان به این نکته اشاره کرد که از راه شناخت ساختارهاییک جامعه می توان پدیده های اجتماعی در آن جامعه را بازشناخت. گاه کنش های اجتماعی مردم از مولفه های بومی و فرهنگی خاص جامعه ای که در آن زندگی می کنند، سرچشمه می گیرد که در متن فرهنگ یک جامعه وجود دارد و بیانگر سنت ها و فرهنگ ویژه ی آن جامعه است. خوانش داستان ها در میان مردم منطقه ای خاص، در برگیرنده ی مجموعه متنوعی از کنش های فرهنگی است که تحت تاثیر مستقیم عوامل اجتماعی قرار دارد.
با توجه به اینکه در این پژوهش خوانش خوانندگان رمان در شهر بندرعباس مطالعه می شود، یکی از ضرورت هایی که باعث می شود انجام این تحقیق را لازم بدانیم، بررسی ارتباط میان ساختارهای بومی– فرهنگییک منطقه خاص و نوع خوانش خوانندگان رمان در آن جا می باشد. خوانش خوانندگان داستان ها را می توان با توجه به تاریخچه فرهنگی، جغرافیای محیط و وضعیت شهرنشینی محل زندگی آنان بررسی کرد. تا کنون خوانش خوانندگان رمان های فارسی در سطح کلی جامعه ایرانی مورد پژوهش قرار گرفته و خوانش خوانندگان یک منطقه خاص که دارای ابعاد فرهنگی ویژهی همان منطقه می باشد، مورد بررسی و مطالعه قرار نگرفته است.
اما این که اهمیت دو نوع رمان جدی و عامه پسند که در این پژوهش به آن ها خواهیم پرداخت، در چیست، باید گفت: اگرچه در پیدایش رمان فارسی، الگوی رمان غربی نقش داشت اما پیش شرط هایی هم چون برخورد و آشنایی با مدرنیته و وجود برخی از وجوه تمدن اروپایی باعث شد که رمان با موج روشنفکری و مشروطه خواهی وارد ایران شود(اسلامی، 1382). این پدیده فرهنگی و ادبی در جامعه ایرانی با وجود این که تقریبا همه ی انواعش تولید شده اند، اما دو نوع جدییا نخبه گرایانه و عاشقانه عامه پسند بیشترین جایگاه و طرفدار را در بین مخاطبان و خوانندگان به دست آورده اند. در واقع هر دو نوع این رمان ها که ما یکی را در محدوده ی ادبیات ستیز و دیگری را در قلمرو ادبیات گریز جای می دهیم، در یک نظام اجتماعی جایگاهیافته اند. مردم هر دو نوع رمان جدی و عامه پسند را می خوانند و در آن ها معنا مییابند. آن ها با انگیزه هایی هم چون کسب لذت، سرگرمی، به دست آوردن اطلاعات و نیز مقاصد دیگری نظیر ایجاد مرزبندی ها یا سلسله مراتب اجتماعی میان گروه های اجتماعی (الکساندر، 2009) استفاده می کنند. البته بدیهی است که این نوع رمان ها، خوانندگان متفاوتی دارند. بنابراین شناخت تفاوت در خوانش های گوناگون خوانندگان، باعث می شود جهان ذهنی، نظام زیبایی شناسی و پسند ادبی گروه های مختلفی که در یک جامعه زندگی می کنند و با رفتاری مشترک (خواندن)، آثار و نتایج مختلفی را در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه سبب می شوند، بهتر وواقع بینانه تر بشناسیم. در واقع با بررسی زوایای مختلف یک داستان از نگاه قشرهای مختلف مردم و دستیابی به میزان واقع بینی و تخیل افراد یک جامعه و سنجش نوع علاقه ی آن ها برای مطالعه می توانیم به کارکردهای آثار ادبی از دیدگاه خوانندگان در قشربندی های اجتماعی پی ببریم.