از مهمترین دغدغههای پژوهشگران ادبی معاصر ترسیم مدلهای اندیشگانی عارفان و شاعران ادبیات ایران است، مطالعه در آثار دو اندیشمند بزرگ جهان یعنی مولوی بلخی(672-604هـ.ق) و شلایرماخر آلمانی(1834-1768م) نزدیکیهایی را در روش کارشان نشان داد که ما را بر این داشت تا به تحقیق در زمینه حاضر بپردازیم و آن رفتار شیوهای است که میان تأویلهای مولوی و هرمنوتیک شلایرماخر دیده میشود.
هرمنوتیک جدید که خود متأثر از مبانی فکری جهان مدرن است، نقشی مؤثر در سازماندهی مدلهای فکری داشته است. به مدد کار فکری متفکران این نحله است که ما شاهد نگاهی جدید به متن جامعه، تاریخ و فرهنگ هستیم.
فردریش دانیل ارنست شلایرماخر[1] را شاید نتوان یکی از بزرگترین فلاسفه آلمانی قرن هجدهم و نوزدهم دانست ولی او نه تنها یک فیلسوف نبود بلکه یک متخصص دوره کلاسیک و همچنین یک الهیدان نیز بود. بیشتر آثار شلایرماخر در حیطة فلسفه و دین میگنجیدند اما از نظر فلسفه مدرن به نظراتی که در باب علم هرمنوتیک به ویژه نظریه تفسیر – که پایاننامة حاضر هم آن را مدنظر دارد- دارای اهمیت زیادی است.
هرمنوتیک از دیدگاه شلایرماخر، نظریهای فلسفی و شناختشناسی است که به طور عام، روش تفسیر متون را بیان میکند، این نظریه اختصاص به ادبی و کهن ندارد و تفسیر کتاب مقدس را هم دربر میگیرد. وی با تبدیل فهم به کانون نظریة هرمنوتیک برای فهم کتاب مقدّس، روش هرمنوتیکی خود را عام و کلّی میدانست.(سایکس: 1981 ، 29-28)
شلایرماخر با تأثیر از دو فلسفه رمانتیک و انتقادی کانت (1804-1724م) -که هم به ویژگیهای فردی و حالتهای روانی و احساسات شخصی مؤلف و نویسنده توجه خاصی داشت و هم انتقادی بود- مدل تفسیری خود را ساخت. شلایرماخر پایههای مدل تفسیر هرمنوتتیکی خود را بر دو اصل: تفسیر دستوری (grammatical) و فنّی (technical) یا روانشناسی (psychological) بنا نهاد. (بروان: 1375، 105) در بخش دستوری به مشخصات گفتار و انواع عبارتها و صورتهای زبانی و فرهنگی که مؤلف در آن زیسته و تفکّر او را مشروط و متعیّن ساخته بود توجه میکند و از منظر فنی و روانشناسی به فردیّت نهفته در پیام مؤلف و ذهنیّت خاص وی التفات دارد. به طور خلاصه با توجه به آنچه گفته شد، شلایرماخر معتقد است هر بیانی باید جزئی از نظام زبانی باشد و فهمیدن آن بدون شناخت این نظام، میسر نیست؛ اما چنان بیانی، اثر انسانی نیز هست و باید آن را در متن زندگی کسی که آن را ادا کرده است، فهمید، البته شناخت شیوة ادراک نویسنده از موضوع و زبان و هر چیز دیگر را که بتوان دربارة اسلوب متمایز نگارش نویسنده یافت، بسیار مهم است.(احمدی: 1386، 55)
شلایرماخر در تفسیر کتاب مقدّس دیدگاهی دارد که موضوع اصلی ما در این پایاننامه است، او به شکلی از «تفسیر شهودی» معتقد است که برآیند مبانی گفته پیشین است، براساس آن، شیوة شهودی بر پایة تجربه دینی مفسران است و اینکه مفسر در تفسیر متن، خود را به جای نویسنده صاحب متن مقدس قرار میدهد. (هادوی تهرانی: 1377، 115)
در تفسیرهای عرفانی به ویژه تفسیر یا بهتر بگوییم تأویلهایی که مولوی از آیات قرآنی در آثار خود ارائه میدهد، مدل شیوة شهودی بر پایة تجربه دینی دیده میشود. نشانههای تجربههای عرفانی- دینی مولوی در تأویلها و تفسیرهای مولوی تا حدود زیادی مشهود است. مولوی در آثار عرفانی خود به ویژه در «مثنوی معنوی» ، «فیه ما فیه» و «مجالس سبعه» این مدل را بسیار ارائه میکند. مولوی از عارفان و شاعران بزرگ قرن هفتم است که به خاطر نظام فکری- عرفانی مستقلش مورد توجه است.
تطبیق نظریه و یافتههای عرفانی، ادبی، فلسفی و… دورة معاصر با نگرشهای مشابه اندیشمندان ایران و بزرگان ادبیات امری ناگزیر و لازم است، و شلایرماخر و مولوی با نگاه عرفانی خاص خود به متون مقدس نگریستهاند. مولوی برداشتهای علم حضوری خویش را بر آیات قرآن کریم عرضه کرده و به تأویلهای جدیدی دست پیدا میکند، و شلایرماخر نیز در غرب به عنوان پیشگام تطبیق متن کتاب مقدس بر باورهای فردی خود اقدام کرده است؛ ولی با این وجود تجربههای دینی مولوی و شلایرماخر بر خوانش متون مقدس و افقهای انتظاری که از این خوانش بدست میآورند در برخی از موارد متفاوت از دیگر مفسران و حتی عرفاست، به دلیل آنکه تجربیاتشان متفاوت است.
1-2- اهداف تحقیق
1-2-1- اهداف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی مدل تأویلی مثنوی مولوی از آیات قرآن کریم با مدل هرمنوتیکی شلایرماخر است.
1-2-2- اهداف جزئی
اهداف جزئی پژوهش حاضر شامل موارد زیر میباشد:
- ارائه شناخت بهتر از ذهن و زبان مولوی و شاعران عرفانی
- مشخص کردن مدل تأویل (تفسیر) قرآنی عرفا
- این تحقیق به ما نشان میدهد که چگونه میتوان تحلیل دقیقتری و فهم بهتری از تفسیر و تأویلهای عارفانه مولوی ارائه کرد.
1-3- ضرورت تحقیق
تطبیق نظریه و یافتههای عرفانی، ادبی، فلسفی و… دورة معاصر با نگرشهای مشابه اندیشمندان ایران و بزرگان ادبیات امری ناگزیر و لازم است، و شلایرماخر و مولوی با نگاه عرفانی خاص خود به متون مقدس نگریستهاند. مولوی برداشتهای علم حضوری خویش را بر آیات قرآن کریم عرضه کرده و به تأویلهای جدیدی دست پیدا میکند، و شلایرماخر نیز در غرب بعه عنوان پیشگام تطبیق متن کتاب مقدس بر باورهای فردی خود اقدام کرده است؛ ولی با این وجود تجربههای دینی مولوی و شلایرماخر بر خوانش متون مقدس و افقهای انتظاری که از این خوانش بدست میآورند در برخی از موارد متفاوت از دیگر مفسران و حتی عرفاست، به دلیل آنکه تجربیاتشان متفاوت است. در هرصورت تاکنون به مدل تفسیر یا تأویل مولوی از آیات قرآن توجهای نشده یا حداقل دستاندرکاران پایاننامه حاضر ندیدهاند. به همین دلیل اساس کار را بر همین امر معطوف کردهاند.
1-4- پرسشهای تحقیق
سؤال اصلی مطرح شده در تحقیق حاضر این است که مولوی از چه مدل تأویلی در بیان آیات قرآنی خود در مثنوی استفاده میکند؟
سوال دیگر این است که این مدل تا چه حد قابل تطبیق با مدل تفسیری شلایرماخر است؟
-
-
فرم در حال بارگذاری ...