رمان یک پدیده ی اجتماعی– فرهنگی است که از آن به عنوان «نوع ادبی غالب و حاکم در هنر مدرن بورژوایی» (لوکاچ، 1388، ص19) یاد می شود. بر همین اساس مطالعات جامعه شناختی که تا کنون در حوزهی ادبیات انجام شده، معمولا به رمان بیشتر از سایر انواع ادبیپرداخته است؛ چرا که آن را مهم ترین و موثرترین انواع ادبی روزگار ما و رایج ترینآن ها در میان همه اقشار در همه جای جهان معاصر می داند. شاید از آن رو که بیشتر و بهتر از هر نوع ادبی دیگر به زندگی و تجربة بشری، به ویژه در فردیت آن، میپردازد و به دنیای درون آدمی سر میکشد و روح و روان او را میکاود (بنیامین و دیگران، 1390).
دلیل اهمیت، تاثیر و رواج رمان، بیش از هر چیز به خوانده شدن آن و درک روایت توسط خوانندگان، مربوط می شود. در واقع خواننده داستان در مقام کنشگر اجتماعی با بروز رفتار خوانش، باعث مهم بودن، موثر شدن و رایج گشتن رمان در زندگی معاصر شده است.
در گذشته همزمان با کشف تاثیر و رواج رمان، خوانش آثار ادبی بیشتر رویکردی متن محور یا مولف محور داشت. اما در نظریه های ادبی جدید، فقط نویسنده و اثر بررسی نمی شوند بلکه این نظریه ها به خوانش خواننده به ویژه تعامل میان متن و خواننده نیز توجهمی کنند. خوانش خواننده محور، دریافت را لحظه ی «آفرینش» فعالیت ادبی و هنری می داند و معتقد است که بدون دریافت، هیچ اثر ادبی و هنری به فعلیت نمی رسد (خجسته، 1386). بنابراین بر اساس نظریه دریافت، همان طور که رمان ها از انواع گوناگون و متنوعی برخوردارند، خوانندگان آن ها نیز گوناگون و متفاوت هستند و دریافت های متفاوت و خوانش های گوناگونی از رمان ها دارند. در واقع خوانندگان، از روایت های داستانی برای درک جهان (دی والت، 1992) و لذت بردن از مطالعه و سرگرم شدن با آن استفاده می کنند. «درک» که مولفه ی مهم آثار ادبی است (فرجی، 1387)، فرایندی است که با رفتار خواندن توسط خوانندگان این آثار حاصل شده و به عنوان یک توانایی که مفهومی به نام «هوش داستانی[1]»را معنا می بخشد، شناخته شده است. «هوش داستانی» از دیدگاه رندال (1999) به معنای توانایی فرد در صورت بندی (به قلم در آوردن یا روایت کردن) و دنبال کردن (درک و خواندن) داستان زندگی خود و دیگران است. (هاشمی، 1388، ص6) درک هر فرد بسته به موقعیت و ویژگی های فردی و اجتماعی اش با درک فرد دیگر تفاوت دارد و باعث به وجود آمدن خوانش های متفاوتی در بین افراد میشود. این موقعیت ها و ویژگی ها که سازنده ی تجربه های اجتماعی و درک هستی شناسانهی افراد میباشند، نگرش، زاویهی دید و خوانش آنان را تعیین می کند. بر اساس تحلیل های روایت شناختی، روایت از جهان اطراف نمودی از شخصیت فرد است و بیانگر تفکر و هویت ماست؛ بنابراین روایت ما از زندگی به طور مستقیم با کیفیت زندگی ما در ارتباط است و بر آن تاثیر می گذارد (همان) از آن جا که رهیافت جدید مطالعات جامعه شناختی در حوزه ی ادبیات بر روی خوانش خوانندگان متمرکز شده و با استفاده از نظریه دریافت به بررسی در این زمینه می پردازد، مطالعه ی روایت های خوانندگان از داستان هایی که می خوانند، ارتباط میان عوامل فرهنگی- اجتماعی و نوع خوانش آنان را مشخص می کند و نشان می دهد که افراد و گروه های اجتماعی با توجه به جایگاهی که در جامعه خود دارند، چگونه خوانش و درکی از خوانده های خود ارائه می دهند و چه تفاوتی میان خوانش گروه های مختلف خوانندگان داستان ها وجود دارد؟
تاکنون پژوهش های جامعه شناختی بسیاری با استفاده از روش های گوناگونی به بررسی های آماری درباره ی شیوه های خواندن پرداخته اند که ثابت کرده اند انتخاب های زیبایی شناختی نه فقط ذهنی نیستند، بلکه تابعی از وابستگی اجتماعی اند. (خجسته، 1386) اما جامعه شناسی ادبیات، برای بررسی چگونه خوانده شدن آثار ادبی و یا سنجش ارزش آن چه خوانده می شود در نزد خوانندگان، تنها رهیافت های آماری را کافی نمی داند و معتقد است که چنین بررسی هایی را باید با یک روش کیفی تر بر مبنای مصاحبه های عمیق، قوت و کمال بخشید. (همان) بنابراین اگرچه در میان انواع رمان ها، دو نوع رمان جدی و عامه پسند بیشتر از سایر انواع، خوانندگان زیادتری دارند؛ اما فقط تعیین چنین میزانی، و یا شناخت رمان های جدی به عنوان رمان های نخبه گرایانهیا معروفیت رمان های عامه پسند به مثابه ی داستان های رمانتیک زن پسند کار جامعه شناسی ادبیات نیست. حتی در این حوزه، دیدگاه منتقدان ادبی خواننده محور که گاه، راه خوانندگان این دو نوع رمان را کاملا از هم جدا می دانند و گاه قائل به وجود پیوندهایی میان نخبه گرایی و عامه پسندی (آزرم، 1387) هستند، با مطالعه خاستگاه های اجتماعی تفاوت ها یا پیوندها، قابلیت بررسی پیدا می کند. مثلا بین تفاوت ها و جدایی ها یا شباهت ها و پیوندهایی که در خوانش خوانندگان مشاهده می شود با موقعیت اجتماعی آنان چه ارتباطی وجود دارد و آیا به راستی تفاوت در تجربه های اجتماعی افراد باعث تفاوت در خوانش آنان می شود؟ اصلا خوانندگان رمان ها چگونه با جهان اجتماعی داستان ها و شخصیت های داستانی مواجه می شوند؟ آیا متغیرهایی مثل «هوش داستانی» باعث تفاوت میان گروه های خوانندگان می شود؟ آیا جنس انگیزه ها و تجربه های یک خواننده ی رمان جدی با جنس انگیزه ها و تجربه هایش در خواندن رمان عامه پسند متفاوت است و یا این انگیزه ها و تجربه ها چه تفاوتی با انگیزه های خوانندگان رمان های عامه پسند دارند؟
بنابراین برای شناخت تفاوت ها و شباهت های خوانش خوانندگان رمان های جدی و عامه پسند قصد داریم به مطالعه و پژوهشی جامعه شناختی در میان خوانندگان رمان در شهر بندرعباس بپردازیم و ببینیم که چه ارتباطی میان هوش داستانی افراد و متغیرهایی هم چون جنسیت، میزان تحصیلات، شغل و حرفه، قشر یا طبقه اجتماعی و … وجود دارد و چه تاثیری بر خوانش خوانندگان رمان های جدی و عامه پسند می گذارد؟ بر همین اساس در این تحقیق به مطالعه خوانش خوانندگان رمان در شهر بندرعباس می پردازیم تا با سنجش هوش داستانی ایشان، انگیزه ها و اهداف آنان را از خواندن رمان های جدی و عامه پسند تحلیل و مشخص نماییم. بنابراین مسئله اصلی پژوهش حاضر این است که چه ارتباطی میان هوش داستانی و خوانش خوانندگان رمان های جدی و عامه پسند وجود دارد؟
1ـ2ـ اهمیت و ضرورت انجام تحقیق :
جامعه از اقشار مختلفی تشکیل شده و دارای خرده نظام هایی است که با یکدیگر در تقابل اند و بر یکدیگر اثر می گذارند. بنابراین برای شناخت آن و گروه هایش باید به تمام نهادها و ابزارهای فرهنگی و اجتماعی آن توجه کرد(مظفری، 1388). آثار فکری و فرهنگی با قرار گرفتن در حوزه ی مطالعات جامعه شناختی، به سوژه هایی اجتماعی تبدیل شده اند که بررسی خوانش های گوناگون (متن، خالق و مخاطب) آن ها به شناخت بهتر پدیده های اجتماعی- فرهنگییک جامعه منجر می شود. رمان یکی از انواع فکری و فرهنگی است که در نهاد فرهنگ و ادبیات جامعه، جای دارد و به باور جامعه شناسان، سرآغاز و منشأ شکل گیری آن به رویدادها و تحولات اجتماعی باز می گردد. در قرن هیجدهم میلادی که تحولات صنعتی باعث رشد فناوری گردید، پدیده ای به نام «اوقات فراغت» در میان طبقه بورژوا بروز کرد و رمان تمهیدی بود که برای سرگرمی این طبقه اندیشیده شد(اسلامی، 1382). بنابراین شرایط اجتماعی و فرهنگی در دوره ی انقلاب صنعتی باعث مقبولیتیافتن این نوع ادبی گردید. در واقع رمان کارکردی را که روزی شعر در تکوین شخصیت و هویت مشترک و اهلیت فرهنگی مردم، عهده دار بود، به دوش گرفت(خجسته، 1386). پس برای تحلیل جامعه شناختی آثار ادبی، بی تردید رمان گنجایشی به مراتب بیشتر از شعر دارد چراکه نه تنها توصیفات زندگی را با ترسیم محیط های اجتماعی، بلکه با تحلیل های جامعه شناختی این محیط ها، تلفیق می
کند(همان).
بنابراین در شناخت و تحلیل مسائل اجتماعی جامعه ی معاصر، توجه کردن به سوژه های اجتماعی هم چون رمان در تحقیقات و پژوهش های جامعه شناختی دارای اهمیت است. چراکه امروزه محصولات فکری و فرهنگی دارای کارکردهایی فراتر از معنای سرگرمی در اجتماع هستند و در واقع به پدیده های اجتماعی که معرف جوامع گوناگونند تبدیل شده اند.
جامعه شناسی با ورود به حوزه های متعدد به گونه ای با مسائل و قوانین مطرح در آن حوزه ها نیز پیوند خورده است. بنابراین تحقیقات جامعه شناختی برای معتبر بودن، لازم است با جریانات نوینی که در حوزه های مختلف مطرح هستند، همسو باشند. در جامعه شناسی ادبیات نیز این همسو بودن، با توجه به نظریه های ادبی نوین معنا می یابد. امروزه موضوع مخاطب شناسی و خواننده محوری، از مهم ترین مباحث ادبی است که بسیاری از مباحث نقد و نظریه های نوین ادبی بر محور آن می چرخد(صیادکوه،1385). بنابراین موضوع خواننده محوری و لزوم پرداختن و شناختن خوانش خوانندگان داستان ها به عنوان گروه های اجتماعی که با تفسیرها و رویکردهای معناشناختی و تأویلی خود به متن ارزش و اعتبار می بخشد(نوذری،1382)، دارای اهمیت است.
همچنین در بیانیکی دیگر از ضرورت های پرداختن جامعه شناسی به خوانش خواننده محور آثار ادبی می توان به این نکته اشاره کرد که از راه شناخت ساختارهاییک جامعه می توان پدیده های اجتماعی در آن جامعه را بازشناخت. گاه کنش های اجتماعی مردم از مولفه های بومی و فرهنگی خاص جامعه ای که در آن زندگی می کنند، سرچشمه می گیرد که در متن فرهنگ یک جامعه وجود دارد و بیانگر سنت ها و فرهنگ ویژه ی آن جامعه است. خوانش داستان ها در میان مردم منطقه ای خاص، در برگیرنده ی مجموعه متنوعی از کنش های فرهنگی است که تحت تاثیر مستقیم عوامل اجتماعی قرار دارد.
با توجه به اینکه در این پژوهش خوانش خوانندگان رمان در شهر بندرعباس مطالعه می شود، یکی از ضرورت هایی که باعث می شود انجام این تحقیق را لازم بدانیم، بررسی ارتباط میان ساختارهای بومی– فرهنگییک منطقه خاص و نوع خوانش خوانندگان رمان در آن جا می باشد. خوانش خوانندگان داستان ها را می توان با توجه به تاریخچه فرهنگی، جغرافیای محیط و وضعیت شهرنشینی محل زندگی آنان بررسی کرد. تا کنون خوانش خوانندگان رمان های فارسی در سطح کلی جامعه ایرانی مورد پژوهش قرار گرفته و خوانش خوانندگان یک منطقه خاص که دارای ابعاد فرهنگی ویژهی همان منطقه می باشد، مورد بررسی و مطالعه قرار نگرفته است.
اما این که اهمیت دو نوع رمان جدی و عامه پسند که در این پژوهش به آن ها خواهیم پرداخت، در چیست، باید گفت: اگرچه در پیدایش رمان فارسی، الگوی رمان غربی نقش داشت اما پیش شرط هایی هم چون برخورد و آشنایی با مدرنیته و وجود برخی از وجوه تمدن اروپایی باعث شد که رمان با موج روشنفکری و مشروطه خواهی وارد ایران شود(اسلامی، 1382). این پدیده فرهنگی و ادبی در جامعه ایرانی با وجود این که تقریبا همه ی انواعش تولید شده اند، اما دو نوع جدییا نخبه گرایانه و عاشقانه عامه پسند بیشترین جایگاه و طرفدار را در بین مخاطبان و خوانندگان به دست آورده اند. در واقع هر دو نوع این رمان ها که ما یکی را در محدوده ی ادبیات ستیز و دیگری را در قلمرو ادبیات گریز جای می دهیم، در یک نظام اجتماعی جایگاهیافته اند. مردم هر دو نوع رمان جدی و عامه پسند را می خوانند و در آن ها معنا مییابند. آن ها با انگیزه هایی هم چون کسب لذت، سرگرمی، به دست آوردن اطلاعات و نیز مقاصد دیگری نظیر ایجاد مرزبندی ها یا سلسله مراتب اجتماعی میان گروه های اجتماعی (الکساندر، 2009) استفاده می کنند. البته بدیهی است که این نوع رمان ها، خوانندگان متفاوتی دارند. بنابراین شناخت تفاوت در خوانش های گوناگون خوانندگان، باعث می شود جهان ذهنی، نظام زیبایی شناسی و پسند ادبی گروه های مختلفی که در یک جامعه زندگی می کنند و با رفتاری مشترک (خواندن)، آثار و نتایج مختلفی را در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه سبب می شوند، بهتر وواقع بینانه تر بشناسیم. در واقع با بررسی زوایای مختلف یک داستان از نگاه قشرهای مختلف مردم و دستیابی به میزان واقع بینی و تخیل افراد یک جامعه و سنجش نوع علاقه ی آن ها برای مطالعه می توانیم به کارکردهای آثار ادبی از دیدگاه خوانندگان در قشربندی های اجتماعی پی ببریم.
فرم در حال بارگذاری ...