تحقیق
(( موسیقی علم تالیف نمودن، علم ادوار،علم نغمات است. علمی که بدان احوال نغمات است.علمی که بدان احوال نغمات و ازمنهی آن توان دانست. به عبارت دیگر موسیقی دو فن است.فن اول از او ملایمت نغمات معلوم شود و آن را فن الحان گویند و از فن دوم اوزان ازمنه معلوم گردد و آن را فن ایقاع خوانند.موسیقی ترکیب اصوات به صورت گوش نواز است)).(لغت نامه دهخدا).
موسیقی تلفیقی از کلمات و اصوات است. فرق شعر و نثر این است که شعر کلامی است موزون، مقفّا و مخیل، بنا براین دارای موسیقی نیز هست.
بسیاری از شعرا ابتدا موسیقیدان بودهاند و حتی ساز مینواختهاند، مانند رودکی سمرقندی ، منوچهری دامغانی، خاقانی شروانی و حافظ شیرازی.
استفاده از موسیقی توسط شعرا نه تنها در وزن شعر بوده بلکه هنگام خواندن هم موسیقی می نواختند مانند قصیدهی معروف (بوی جوی مولیان ) رودکی سمرقندی که بسیار تاثیرگذار بوده است. تاثیر دیگر احاطه شاعران به موسیقی بهره گیری از اصطلاحات این فن و هنر در مضامین شعری و گفتار این دسته از شعرا است. اسامی و اصطلاحاتی چون چنگ، بربط، رباب، نای، کاسه، ارغنون ، آزاد وار، آوا، ترانه، آواز،
سرود، راست، باربد، جلاجل، تبیره و …..که در اشعار این شعرا جایگاهی ویزه دارد و در قالب ایهام و استعاره و تشبیه به فراوانی از آنها بهرهگیری شده است.
خاقانی از بـزرگ ترین شاعران و قصیـده پردازان زبان فارسی در قرن ششم هجری است.برخی نام او را “بدیل” و برخی” ابراهیم”نوشته اند. امام رافعی قزوینی (557-623 ق)، از معاصران او، در کتاب خود ازوی با نام« الافضل (= مخفّف افضل الدّین) بـدیل الحقایقی المعروف بالخاقانی» یاد کرده است. نام پـدرش علی و نام جـدّش، به اعتبار نام عمـویش،«کافی الـدّین عمر بن عثمان» (خاقانی شروانی، 1391: 217)، عثمان بوده است.
خاقانی در حـدود 520 ق (فروزانفر، 1369، 2: 337)در شـروان به دنیا آمد و در دارالادب شماخـی، کرسی شروان، پرورش یافت. پـدرش نجّار و مادرش، که در اصـل کنیزکی نسطـوری بوده، گویا پیشۀ طبّاخی یا بافنـدگی (خاقانی ، 1391 : 6-8) داشته اسـت. پـدرش، او را درکـودکی، ظاهراً به علـّت فقـر، به بـرادرش کافی الدّین سپرد و او سرپرستی برادر زاده را بر عهده گرفت. کافی الدّین پزشک و فیلسـوف و منجّمی تـوانا و ادیبی مبرّز بود. او را بایـد نخستیـن استاد خاقانی دانست.
برخی ابوالعلاء گنجـوی را نیز، به استناد ابیاتی از او، استاد و پـدرزن خاقانی دانسته اند (نک: سجّادی، «مقـدّمه» ص سیزده –چهارده). امّا ، رقابتهای موجـود در دربار و محیط ادبی شروان رابطۀ آنها را تیره کرد و آنها را به هجو گویی یکدیگر کشاند.
آوازۀ خاقانی در سالهای جـوانی او از مـرزهای شروان درگـذشت (خاقانی، 1391 : 181) و رفته رفته در خراسان و عراق شاعری زبان آور شناخته شدو در دربار شروان، علاوه بر شاعری، به دبیری نیز اشتغال یافت و از آن مایه عزّت برخوردار شد که شاه گاه او را بالای دست وزیر خود می نشانده است (همان، 1391: 184).خاقانی ، در میان شاعران به سنایی غزنوی ارادتی خاصّ داشت و خود را بدیل او می خواند و در سرودن قصاید عارفانه از شیوۀ سنایی پیروی می کرد:
بـدل مـن آمـدم انـدر جهـان سنـایی را بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد(همان، 1391: 850).
مرگ کافی الـدّین عمر از تلخ ترین سـوانح زندگانی خاقانی بـود که در بیست و پنج سالگی او (545 ق روی داد. خاقانی خود را در سوگ او «شکسته دل تر از آن ساغر بلورین» ی می یابد«که در میانۀ خارا کنی ز دست رها» (همان، 1391: 30)
دو رخداد مهم که در تکوین شخصیت روحی و شعر خاقانی تاثیری بسزا داشت، دو سفر او به خانه خداست. نخستین سفر در سالهای ۵۵۱-۵۵۲ ق و دومی در سال ۵۶۹ ق رخ داده است. (فروزان فر،پیشین، ۶۳۳)حج اخیر به دلیل تطابق عید قربان و جمعه ، بر اساس باوری اسلامی، “حج اکبر” شناخته شد:
حج ما آدینه و ما غرق طوفان کرم خود به عهد نوح هم آدینه طوفان دیده اند (دیوان اشعار، 1393 :۹۳)
خاقانی شاعری اهل سیاحت بود و در سفرهای خود از شهرهای بغـداد و کوفه و مدائن و ری و اصفهان و همدان و شام و موصل و ارمنستان آن روزگار گذشت و در هر شهری با عالمان و شاعران و بزرگان آن دیـدار کرد. همـواره در اشتیاق سفر به خراسان بود، امّا کوششهای او برای پیمودن این راه بارها به علل مختلف، مانند مخالفت دربار شروان و فتنۀ غزها (548 ق) و بیماری او در ری، ناکام ماند.
گردشگری از مهمترین صنایع در حال رشد است و توسعه صنعت گردشگری نیاز به برنامههای همه جانبه و مناسب دارد تا بتوان در جذب گردشگران داخلی و بینالمللی موفق بود. امروزه یکی از مهمترین کاربری شهرها، ارائه خدمات گردشگری نوین است. چرا که شکلگیری عصر پسا مدرنیته با گزارهای اصلی آن یعنی جهانی شدن، فرآوری اطلاعات و گردشگری همراه شده و دوره جدیدی در تعاملات اجتماعی و فرهنگی انسانها خصوصاً در قالب ساختهای شهری رقم زده است (بونیفایس و فاولر[1]، 1993: 12). در چند دهه اخیر از صنعت گردشگری به عنوان یکی از بزرگترین و متنوعترین صنایع یاد شده است. بسیاری از کشورها این صنعت را به عنوان یکی از منابع اصلی درآمدزای خود میدانند و تلاش در راه توسعه این صنعت دارند. این صنعت بخصوص برای کشورهای در حال توسعه به علت اینکه بیشترین درآمد خود را از فروش منابع طبیعی به دست میآورند بسیار با اهمیت است. همچنین کشورها علاوه بر منابع اقتصادی به دنبال منافع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، محیط زیست و غیره نیز میباشند. برای موفقیت در این صنعت علاوه بر داشتن شرایط گردشگرپذیری، مقاصد گردشگری، باید به دنبال برنامهریزی برای جذب گردشگران و معرفی بهتر امكانات و شرایط خود به بازارهای داخلی و جهانی گردشگری باشند (پاپلی یزدی و سقایی، 1385: 18).
بازاریابی و نقش آن در ارتقاء بنگاهها و تاثیری که در توسعه و رشد اقتصادی کشورها دارد بر کسی پوشیده نیست. اینترنت از جمله عوامل موثر بر بازاریابی و روشهای رونق دادن به این فعالیتها در عرصه کنونی است. (کولین، 1383؛ 1). با پیشرفت فناوری اینترنت، بدلیل این که اینترنت شرکتها را قادر میسازد که با مشتریان ارتباط بهتر و مؤثرتری برقرار کنند و تولیدات خود را بر اساس نیازهای آنها ایجاد
نمایند، تعداد بیشتری از شرکتها ا ز اینترنت جهت بازاریابی و کانالهای توزیع استفاده میکنند (چافی و همکاران[2]، 2004: 5)
اینترنت و ابزار الکترونیکی به واسطه این که زمینه ایجاد نمایش محصولات گردشگری و ارائه اطلاعات دقیق به گردشگران را فراهم میسازد، ضمن جلب رضایت گردشگران، افزایش گردشگران ورودی را درپی خواهد داشت (آرون[3]، 2004: 6).
کشور ایران با وجود توانمندیهای ایران در زمینة گردشگری، متأسفانه تاكنون نتوانسته است به جایگاه شایستهای در این صنعت دست یابد و مهمترین آن، ضعف صنعت تبلیغات در جذب جهانگرد و گردشگر به ایران است. كشور ایران جزء ده كشور اول جهان از لحاظ جاذبههای گردشگری و جزء پنج كشور اول جهان از نظر تنوع گردشگری است (سازمان جهانی توریسم، 2009 ). ازاین رو، ضروری است از قابلیتهای خود در جذب گردشگری استفاده كند. از عواملی كه میتواند به جذب بیشتر گردشگری در كشور را بهبود بخشد، به كارگیری ابزارها و پارامترهای مؤثر بازاریابی و تبلیغات است ( صردی ماهكان، 1380 ).
اصولاً گردشگران برای انتخاب مقصد گردشگری نیازمند اطلاعاتی، درخصوص مقصد میباشند. آنها پیوسته اطلاعاتی را از رسانههای گروهی شامل تلویزیون، ماهواره، اینترنت و … جمعآوری
میكنند و این موضوع اهمیت رسانه از جمله اینترنت را در این حوزه بیش از گذشته میکند. در این پژوهش سعی بر آن است تا به بررسی نقش سایتهای اینترنتی در معرفی جاذبههای گردشگری و جذب گردشگران به شهر شیراز پرداخته شود.
[1]. Boniface & Fowler
[2]. Chaffy et al
[3]. Arun
خواجهنظامالملک،یکی ازبزرگترین نویسندگان قرن پنجم درعرصهی سیاستنامهنویسی است.دربین سیرالملوکهایی که به رشته2ی تحریر درآمده است ازموفّقترین دستاوردهای تربیتی-سیاسی قلمدادمیشود.سیاستنامهنویسی،هنری بسیارارزشمندوسترگ است که تأثیراجتماعی چشم گیروعمیقی به همراه داردوباتوجه به نیازانسانِ امروزبه پرورش روح،این هنرهم چنان موردتوجه است.
برای شکلگیری سیاستنامه،عناصروساختاری به کارمی رودکه این عناصرازیک طرف نیازمندآموزههاوارزشهای اخلاقی وتربیتی آنهادرضمیرخویش هستند،وازطرف دیگربه زندگی اجتماعی نویسنده گره خورده است.این عناصرباعناوینی چون سیاست عملی،شروط وبایستگیهای حکومت،درصدتأثیرحوزهی اخلاق وتربیت درحکم رانی،حیات فردی واجتماعی،معرفی می گردند.
این که کیفیت به کارگیری عناصرتربیتی درسیاستنامه چگونه است سؤالی است که درباره ی آن میتوان به تحقیق وتفکرپرداخت.بررسی سبکی این اثرسبب آشنایی بهتر وبیشتربانویسنده می شود.درتحقیق حاضرتلاش شده تاآرای تربیتی سیرالملوک خواجه به تفصیل موردبررسی وتحلیل قرارگیرد.
واژهی تربیت ازریشهی(رَبَو)به معنای زیادت وفزونی ورشدوبرآمدن گرفته شده است وکاربردهای مختلف ازاین ریشه همه همین معنارادربرداردچنان که(ربو)نفس عمیق وبلندراگویندکه موجب برآمدن سینه است و(ربوه ورابیه)سرزمین بلند ومرتفع راگویندو(ربا)یعنی افزون شدونموکرد.
تربیت عبارتست از پرورش مهارتهای مختلف زندگی که بر سه عامل حواس،تخیل وشخصیت فرداثرمیگذارد.درتعریف دیگر؛انتخاب رفتاروگفتارمناسب،ایجادشرایط وعوامل لازم وکمک به شخص مورد نظر تا بتوانداستعدادهای نهفتهاش رادر تمام ابعادوجودو به طورهماهنگ شکوفا سازدو به تدریج به سوی اهداف وکمال مطلوب حرکت کند.
سیاستنامه یاسیرالملوک اثرخواجهنظامالملکتوسی است که درقرن پنجم وبه زبان فارسی درآیین فرمانروایی،کشورداری،اخلاق وسیاستِ پادشاهان گذشته نوشته شده است.سبک این کتاب ساده وخالی از تکلُّف وتصنُّع است وازشاهکارهای زبان فارسی به شمارمی آید.نظامالملک نگارش این کتاب رابه فرمان ملکشاه سلجوقی آغازکردودردوره ی سلطنت محمدبنملکشاه به پایان رسانید.
ابوعلیحسنپسرعلیپسراسحاقتوسی شناخته شده به خواجهنظامالملکتوسی(408-485ه.ق)وزیرنیرومنددوتن ازشاهان دوره ی سلجوقیان درایران بود؛وی نیرومندترین وزیردردودمان سلجوقی بودوسلجوقیان نیزدرزمان وی به اوج نیرومندی رسیدند.اوبیست ونه سال به سیاست درونی وبیرونی سلجوقی جهت می داد.
نهضتی که نظامالملک باساختن نظامیههای متعدد بوجودآورد به زودی وباسرعتی شگفتآور درسراسرشهرهای کشورهای اسلامی دنبال شد.به طوری که درسدههای پنجم وششم هیچ شهری نبودکه درآن مدارس متعددوجود نداشت چه کوچک چه بزرگ امرا وحاکمان نیز به پیروی ازوی یابرای نشان دادن علاقهی خودبه علم،به احداث مراکز تعلیم درشهرهای خودهمت گماشتندوکلیه مدارس دارای کتابخانهی معتبر بودند.
برخی از پندهاومثلهای گرانبهایش دربخشهای اخلاقی درباب نحوه ی حکمرانیهای پادشاهان ازقبیل مقبولیت مشورت ودوری جستن ازتعجیل دراُمُور کارهاودربخشش به بندگان لایق آمده است.
وی درفصل سیونه این کتاب دردوری جستن ازشتاب کردن وتعجیل،اشارات سلیس وبه جایی آورده است.
درفصل چهلویکم کتابش دررسیدگی براحوال مستحقان وعالمان دین ازبیتالمال تاکید شده است.
فرازی دیگرازموضوعات تربیتی درسیاست نامه اشاره داردبه اینکه ازبوذرجمهرپرسیدندکه علّت نابودی پادشاهی آل ساسانی چه بوده است درحالی که ازاندیشههای والای تو-که درتدبیروخردودانش بیهمتایی-بهره میبردند.بوذرجمهرپاسخ میدهداین که کارهای بزرگ رابه آدمهای کوچک می دادند.
خواجه درپاسخ پاسبانان که فقیرراخواستندازوی دورسازنداظهارمیداشت شمابرای خدمت به چنین انسانهایی ضعیف ودرمانده انتخاب شدهایدوگرنه پادشاهان واُمرانیازی به خدمت شما ندارند.
مجلس خواجه مملوازعلما ودانشمندان وفقها بودتاجایی که بسیاری بروی خرده میگرفتندکه همنشینی باعلماتوراازمسایل سیاسی بازداشته است.پاسخ میگرفتندکه آنهازیبایی دنیاوآخرت میباشندواگرآنهارابرسرم قراردهم بازهم آنهابزرگترازآنند.
هنگامی که ابوالقاسمقشیری وامامالحرمینجوینی برخواجه واردشدندازاحترام محدودخواجه نسبت به خودخرده می گرفتنددرمقابل پاسخ می شنیدندکه ابوالمعالیجوینی وابوالقاسمقشیری وامثال آنهازمانی برمن واردمیشوندبسیارمراتمجیدمیکنندومرا ازمنزلتی که درآن هستم بالاترمیبرندوسخن آنهاسبب ایجادکبروغروردردرون من می شود.
درتربیتی بودن این کتاب بایدگفت که سیرالملوک برای عنوان نمودن اوضاع اجتماعی زمانه ازجمله کتب سودمندبه شمارمی آید.نظامالملک ازکسانی است که جاذبهی خاصی نسبت به انسان های صالح دراودیده می شدوازپندواندرزهای حکیمانهی آن هاسخت متأثِّرومتألِّم می گشت.
این مطالب و سایر موارد نشان میدهد كه مسایل تربیتی فراوانی درسینه سیاستنامه مستتروناشناخته باقی مانده که تحقیق وتفحص ماراطلب می کندتاباعقاید ناب اخلاقی خواجهنظامالملک هرچه بیشترآشناشویم.
………………………………………………………………………………………………………1
1-1-1-معانی مثل……………………………………………………………………………………………………9
1-1-1-1-معانی لغوی ………………………………………………………………………………………….9
1-1-1-2-معانی اصطلاحی ……………………………………………………………………………………9
1-1-2- حکمت ……………………………………………………………………………………………………10
1-2- ضرورت تحقیق…………………………………………………………………………………………………….12
1-3- اهداف پژوهش…………………………………………………………………………………………………….13
1-3-1- اهداف نظری………………………………………………………………………………………………13
1-3-2- اهداف کاربردی ………………………………………………………………………………………….14
1-4- سؤالات نحقیق ……………………………………………………………………………………………………..14
1-5- محدودیّتهای تحقیق ……………………………………………………………………………………………14
1-5-1- کمبود منابع ……………………………………………………………………………………………………14
1-5-2- عدم تطابق امثال و حکم دهخدا با کتابهای تصحیح شده و معتبر امروزی……………14
1-5-3- مشوّش بودن شمارهی ابیات ……………………………………………………………………………15
1-5-4- آوردن مصراع دوّم یا بخشی از مصراع اول بیت به عنوان مثل ……………………………..15
1-5-5- تکرار …………………………………………………………………………………………………………..15
1-5-6- وجود ابیات در دو اثر متفاوت از سعدی……………………………………………………………16
1-6- روش تحقیق ………………………………………………………………………………………………………..16
1-7- اجزای پایاننامه ……………………………………………………………………………………………………17
فصل دوّم(پیشینهی تحقیق) ……………………………………………………………………………………………18
فصل سوّم(تجزیه و تحلیل) …………………………………………………………………………………………..20
3-1- تأثیر قرآن و حدیث بر سعدی …………………………………………………………………………..20
3-2- تأثیر پذیر ازامثال و حکم عربی …………………………………………………………………………32
3-3- تأثیر پذیری از خوّاص……………………………………………………………………………………..34
3-4- امثال تأثیر پذیر از عوّام ……………………………………………………………………………………44
3-5- تأثیر سعدی بر دیگران …………………………………………………………………………………….55
3-6- موضوع بندی………………………………………………………………………………………………….77
فصل چهارم(نتیجه گیری و پیشنهادها) …………………………………………………………………………150
4-1- نتیجه گیری …………………………………………………………………………………………………150
4-2- پیشنهادها ……………………………………………………………………………………………………..153
منابع …………………………………………………………………………………………………………………………..157
-1- بیانمسأله
از زمانی که انسانها توانستند با هم ارتباط برقرار کنند، زندگی اجتماعی را آغاز کردند وبرای بهرهمندی از فکر و اندیشهی دیگران و نیز، برای پیشبرد زندگی و درک بهتر اطرافیان و دوری از تنشها و در نهایت داشتن زندگی بهتر وسالمتر، ناچار به رعایت دیگران و ایجاد قوانین شدند و برای خود، طرحها افکندند و آداب و رسومی گذاشتند، که مجموعهی این قوانین و آداب و رسوم و باورها و اندیشهها، در واژهی « فرهنگ » متجلّی میشود. «با در نظر گرفتن تعریفهایی که صاحبنظران از فرهنگ کردهاند، میتوان گفت: فرهنگ، به محتوای رفتاری جامعه، شامل تمامی میراثها، اندیشهها، رفتارها و تجربههای انسانی اطلاق میشود؛ و به معنی میراث غیرِ مادّی جامعه است که حدّاقل از دو ویژگی دوام، و مقبولیّت عام برخوردار است.»(عباسیان، 16:1387)
برای آشنایی با فرهنگ و طرز فکر و شیوهی زندگی پیشینیان، چه سیاسی، چه اقتصادی، چه فرهنگی و … ، آگاهی و اطلاع از آداب و رسوم و سنّتها و قصّهها و امثال و حکم و داستانها و … امری ضروری مینماید چه «مطالعهی آداب و سنّتها و آیینها، جشنهای مذهبی و ملّی، عقاید و عادات، قصّهها و افسانهها، امثال و ترانهها و اشعار و لالاییهای آنها، ما را به احوال و افکار و ذوق و هنر و روحیّات آن مردم آشنا میسازد و در لابهلای فرهنگ مردم، ما به بسیاری از نکات دقیق ادبی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و دقایق اوضاع زمان و طرز زندگی و عادات و رسوم و تخیّلات و نوع اندیشههای آنها آگاه میشویم.(میرنیا،9:1369)
فرهنگ جوامع و انسانها را می توان به دو دسته تقسیم کرد: فرهنگی که حاصل نوع بینش و تفکّر است و خود را در خلّاقیتهای هنری، علمی وفلسفی نشان میدهد و دیگر، فرهنگی که نشأت گرفته از تجارب و رفتارهای آنان است که در انواع علوم و فنون نمایان میشوند.«تکاپوی فرهنگی انسانها، دو جهت دارد: یکی از طریق ذهن و تفکّر است که خود را در خلّاقیّتهای هنری و علمی و فلسفی نشان میدهد(فرهنگ معنوی و غیر مادی). و دیگری یک سلسله اعمال مادی، برای گسترش زندگی مادی از انواع علوم و فنون است که توانستهاند، جنبههای فرهنگی پیدا کنند(فرهنگ عینی یا مادی). فرهنگ غیرِ مادّی را باتوجّه به دسته بندیِ « سن تو»، به فرهنگ رسمی( فرهنگ خوّاص) و فرهنگ غیر رسمی( فرهنگ عوام) تقسیم میکنند، و هر یک را در رشتهای از دانشها و هنرها، بخشبندی مینمایند « فرهنگ عامّه»(فولکلور)، به بخشی از عناصر و مواد فرهنگ اطلاق میشود که شفاهاً انتقال مییابد.»(همان:26) لذا؛ « برای شناخت هر قوم و قبیله، و ایل و طایفهای، باید فرهنگ عامه یا فولکلور محلّی آنها را مورد بررسی قرار داد.»(میرنیا،9:1369)
برای مطالعهی هر موضوعی شناخت پیشینه و داشتن تعریفی جامع و منسجم لازم است ، «واژهی فولکلور را برای نخستین بار، و.ج تامز در سال 1846میلادی وضع نمود»(وکیلیان،3:1382) و پس از آن « شخصی به نام آمبر آزمورتن نظریهی او را دنبال کرد و از آن پس، فولکلور را جامعترین مبین فرهنگ عوام دانستند.»(شریفی گلپایگانی، 8:1376) و آن را » مجموعهی آداب و رسوم و افسانهها، ضربالمثلها، ترانهها چیستانها، سحر و جادو، طبّ عامیانه، باورها و سنّتها، پیشگوییها، رقصها و مانند آن است که در جوامع گوناگون به گونهی شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و در دورههای مختلف نمونههایی هرچند اندک به صورت مکتوب، تنظیم و نگهداری میگردد.(آیدنلو، 1379: 16)
برای رعایت حریم خصوصی نام نگارنده پایان نامه درج نمی شود
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فصل اول: کلیات تحقیق
1-1 طرح مسأله
در وضعیت کنونیِ موسوم به مدرنیتهی متأخر که خطوط و مرزهای تمایزهای اجتماعی به فراخور سبکهای زندگی و مصرف فرهنگی شکل میگیرد، ابعاد، سطوح، کیفیات و شیوههای مدیریت بدن[1] بسیار پیچیده و حایز اهمیت گشته است. به طور کلی، در این دوران که جهان به پدیدهای چندفرهنگی[2] تبدیل شده است، فناوری پیشرفته، انسانها را از کارخانههای تولید صنعتی بیرون رانده، زمان و فضا به واسطه ارتباطات و سیستمهای حمل و نقل پرسرعت به میزان قابلتوجهی تغییرکرده است و مرزهای میان ملل، انسانها و فرهنگها نفوذپذیر شدهاند، میتوانیم به چرخش نامحسوس اما حقیقی کانونتوجه اندیشه اجتماعی به مسائل مربوط به بدن، شهروندی، نظام اطلاعات، جهانیشدن [3] و جهانهای سیبرنتیک اشاره کنیم ( سیدمن، 357:1386). امروزه بدن جزیی از مفهوم «خود» و عوامل کارکردی و ساختاری است و تعامل با محیط و دیگر مردم را امکانپذیر میسازد (لیمون،1991: 127).
جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در این دوران استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکلدهندهی روابط افراد محسوب میشود، به طوری که مدیریت بدن واجد اهمیت و دلالت مضاعف گشته است و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت از بدن پدیدار شده است (رضایی و دیگران،1389: 142). داشتن بدن زیبا در وضعیت کنونی نشانهی ارزشهای اجتماعی و تا حدودی سازوکار قدرت و کنترل اجتماعی است. مطالعه زیبایی ظاهری و بدن انسانی از مسائل مهم جامعه امروزی است. سرچشمه این تحول از آنجاست که در جوامع پیشامدرن فرد در جمع مستحیل بود و انتخاب و تغییر شرایط موجود به مانند جوامع مدرن امروزی زمینهای برای ظهور پیدا نمیکرد (خواجه نوری و دیگران،1390: 22).
در دوران مدرن، نوع مدیریت کردن ظاهر بدن به منزله یک معرف هویتی، در برداشت افراد از خویشتن خود و قضاوتهای دیگران در مورد نمای ظاهری آنان نقشی کلیدی پیدا کرده است (ابراهیمی و ضیاءپور،1391: 126). ممکن است اعضای یک گروه اجتماعی به واسطهی قضاوت، پاداشدهی و تنبیه افرادِ دارای اندازه، شکل، وزن و عضله متفاوت، همدیگر را متقاعد کنند که بدنهایی به لحاظ اجتماعی مقبول و شبیه بسازند (جونز و هییس،2009: 7). این حساسیت در میان زنان و دختران جوان بیش از مردان است (هوانگ و همکاران،2007: 7). بسیاری از زنان از ظاهر فیزیکی و بدن خود رضایت ندارند (اسپیتزر و همکاران،1999: 547). برای زنان، تصویر بدن و باریک اندامی با جذابیت، کنترل بر نفس، مهارت اجتماعی، موفقیت شغلی، و جوانی تداعی میشود (گروگن،2000: 356). از منظری جامعهشناسانه مبرهن است که کنترل و نظارتی که بر بدن زنان اعمال میشود در خدمت تقویت و بازتولید نظم اجتماعی است؛ به تعبیر فوکو بدن زنان به عنوان سرمایهای اجتماعی تحتتأثیر الزام اجتماعیای که ارزش و فرم آن را تعیین میکند تغییر شکل میدهد و این تغییر شکل به تغییر منزلت یا وضع اجتماعی آنان کمکی شایانتوجه میکند (مهدوی و عباسی اسفجیر،1389: 132). به طورکلی بدن پدیدهای است که به صورت اجتماعی برساخته میشود (کریگر و اسمیت،2004: 941). بر این اساس، نظر به اهمیت فزایندهی بدن و شیوههای مدیریت آن در دوران مدرن، از یک سو، و برجستهشدن روزافزون این پدیده در جامعهی ما و تعارض آشکار ابعاد و مؤلفههای آن، همچون آرایش دختران و زنان و استفاده از لباسهای چسبان و کوتاه و بدننما، با آموزههای دینی و بافت اجتماعی، هنجاری، عرفی و قانونی (فاتحی و اخلاصی،1387: 10)، تحقیق حاضر در پی تبیین رابطهی مدیریت بدن با یکی از عمدهترین متغیرهای تأثیرگذار در برساخت مرزبندیهای اجتماعی، یعنی سبک زندگی، و به طور کلی در پی تبیین سازوکار برساخت بدن در متن وضعیت عینیِ روابط و مناسبات اجتماعی میباشد.
در چند دهه اخیر در ایران مدیریت بدن و تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی و کنش فرهنگی مورد توجه زنان و دختران قرارگرفته است و اقدام برای رعایت رژیم غذایی و فعالیتهای مرتبط با مدیریت بدن به یکی از دغدغههای شمار بسیاری از دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است (احمدنیا،25:1385). حجم بالای پژوهشهای مرتبط با بدن در سالهای اخیر نیز مؤید این قضیه است که بدن به مسئلهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است که هر روز بر دامنه توجه به آن و تأثیرات آن افزوده میشود. مدیریت بدن به معنای نظارت و دستکاری مستمر ویژگیهای ظاهری و مرئی بدن است. این مفهوم به کمک معرفهایی همچونکنترل وزن از طریق ورزش، رژیم غذایی و دارو، دستکاری پزشکی (جراحی بینی و پلاستیک) و میزان اهمیت دادن به مراقبتهای بهداشتی و آرایشی و استحمام روزانه، آرایش مو، آرایش یا اصلاح صورت،
استفاده از ادکلن و انواع خوشبوکننده، آرایش ناخن و لنز رنگی برای خانمها، به یک شاخص تجمعی تبدیل شده است که متغیری است با سه درجه نظارت سطح پایین، نظارت متوسط و نظارت سطح بالا. بدن و جذابیت جسمانی از موضوعاتی است که بر نحوهی رفتار افراد وگروهها تأثیرات مستقیمی دارد، به گونهای که مدیریت بدن به عنوان پدیدهای که دارای تأثیرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خاص خود است به امری شایع و پراهمیت تبدیل شده است. افزایش تأکید بر بدن با چند عامل در ارتباط است که عبارتند از: «سیاسیشدن بدن، عوامل جمعیتی، تغییر ماهیت بیماری، افزایش فرهنگ مصرفی، توسعه تکنولوژیهای جدید مرتبط با بدن، دگرگونیهای جدیدِ مرتبط با حرکت از مدرنیته به مدرنیتهی متأخر، و در نظر گرفتن بدن به عنوان یک پروژه یا به مثابه یک پدیدهی اجتماعی و بیولوژیکی ناتمام که در حال تغییر است» (موحد ودیگران،80:1389).
انسانها در برخوردهای روزمرهای که با هم دارند از طریق به نمایش گذاشتن بدنهایشان به عرضهی خود میپردازند. تصور از بدن میتواند تأثیرات عمیقی بر چگونگی تفکر و احساس افراد داشته باشد و حالتی از اطمینان و عزت نفس را جهت رویارویی با جهان اجتماعی به افراد اعطا کند. بدن همواره منبع لذت، سلامتی، زیبایی و جوانی بوده است. اما در عین حال به صورت بالقوه به عنوان جایگاه آلودگی، بیماری، اختلال و بینظمی، آشفتگی و ناخشنودی، خطرناک و رعبآفرین به شمار رفته است که این امر لزوم توجه به نگهداری نظاممند از بدن و رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدنسازی، رژیمهای غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلف برای مراقبت و مدیریت بدن را لازم و ضروری میسازد. از طرف دیگر، رسانهها و وسایل ارتباط جمعی به ارایهی الگوهایی ایدهآل از بدن و وضعیت جسمانی میپردازند؛ برنامههای ترویج سلامتی انباشته از تصاویری از بدنهای زیبا، جوان، جذاب، دارای تناسب و لاغر هستند که تمامی افراد آرزوی داشتن آنها را در سر میپرورانند. بدنها به محملی برای کسب هویتهای جدید و همچنین وسیلهای برای کسب منزلت، پرستیژ، تمایز و مشارکت تبدیل شده است. در این میان، زنان همواره در مقایسه با مردان توجه بیشتری به بدن و ظاهر فیزیکی خود داشتهاند. زنان نارضایتی بیشتری از بدن را تجربه میکنند و نگرانی نسبت به بدن به یکی از مهمترین نگرانیها و دلمشغولیها در زندگی آنان تبدیل شده است. از همین رو زنان پول، زمان و انرژی زیادی را معطوف فعالیتهای مرتبط با مدیریت بدن میسازند تا ظاهرشان را به شکل آرمانی در آورند.
نحوه نگرش نسبت به بدن، مدیریت و کنترل آن از سبکهای زندگی تأثیر میپذیرد. مفهوم سبکزندگی پس از آن که ابتدا به ترتیب در آثار وبر، زیمل و وبلن پرورانده شد برای مدتی از رونق افتاد و سالها در جامعهشناسی مسکوت باقی ماند و در این سالها بیشتر در پژوهشهای بازار مورد استفاده قرار گرفت. اما در سالهای نخست دههی1990، سبک زندگی با آثار نظریهپردازان اجتماعی و فرهنگی معاصر مانند بوردیو[4]، فدرستون[5]، شیلدز[6]، رایمر[7]و چَینی دوباره وارد مباحث جامعهشناسی شد ( بنت،100:1386). سبکهای زندگی نتیجهی همهی انتخابها و گزینشهایی هستند که شخص نسبت به زندگی خود انجام میدهد (گیبنیز و بوریمر،103:1384). «سبکهای زندگی برنامههای خلاقی هستند که بر پایه نمایش توان و شایستگی مصرفکننده استوارند و نشانگر تأمل فزاینده قلمداد میشوند که افراد در عمل و دادوستدهای روزمره به نمایش میگذارند» (چَینی، 97:1996). سبکهای زندگی شکل مهمی از توانمندی و قدرتیابی فردی در متن مدرنیتهی متأخراست؛ این قدرتیابی به سازماندهی خلاقانهی فضا مربوط میشود. سبکهای زندگی بسیاری از رفتارهای متمایز و خاصگرایانه را بر میانگیزند و سبب تفاوت در بسیاری از کنشهای افراد و گروههای انسانی میشوند. اندی بنت اهمیت سبک زندگی در مدرنیتهی متأخر را اینگونه متذکر میشود: «سخن گفتن از سبک زندگی مدرن اخیر، به معنای سخن گفتن دربارهی شیوهای از بودن است که در آن جنبههای مختلف امور محلی – فضایل و معرفتها و آداب محلی – به صورت تأملی اداره میشوند و به صورت خلاقانه با مجموعهای از منابع فرهنگی[8] اقتباسی ترکیب میشوند تا هویتی برساخته شود ( بنت، 103:1386). سبکهای زندگی نقش مهمی را در شکلگیری کنشها و رفتارهای فرهنگی- اجتماعی افراد و گروهها دارد و شکلهایی از ارائه خود و برساخته شدن هویتهای مدرن و متمایز را نشان میدهند.
پژوهش حاضر در صدد است که به تبیین جامعهشناختی رابطهی بین سبک زندگی و مدیریت بدن در میان زنان شهر سنندج بپردازد و تأثیر سبک زندگی بر نحوهی مدیریت بدن را نشان دهد. شهر سنندج به دلیل ویژگیهای خاص فرهنگی و همراهی با پدیدههای نوین هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ کنشی – رفتاری از شهرهایی است که همواره پذیرای تغییرات و گشودگیهای فرهنگی بوده است و در این میان زنان نیز به واسطه تغییر در الگوهای نقشی و تولید و بازتولید هویتهای جدید زنانه به عنوان کنشگرانی خلاق در عرصههای عمومی اجتماع حضور داشتهاند. در این میان مدیریت بدن به منزله کنشی اجتماعی/ فرهنگی و ذینقش در شکلدهی به هویت جایگاهی کانونی در زندگی روزمرهی بسیاری از زنان این شهر پیدا کرده است و همین امر انجام پژوهش آکادمیک در این حوزه را ضروری ساخته است.
1- 2 اهمیت و ضرورت تحقیق
مطالعات نشان دادهاند که انسانها از گذشته تا به حال بدنهایشان را به لحاظ فرهنگی به روشهای گوناگون شکل دادهاند. این روشها دامنهای وسیع از راههای سنتی همچون کنترل غذا و یا کشیدن گردن تا راههای جدیدتر همچون استفاده از جراحیهای زیبایی را در بر میگیرند. مسئلهی زیبایی در جوامع گوناگون از مسائل جدی بوده و در فرایند انتخابهای مردم نقشی مهم داشته است. پژوهشها حاکی از آنند که از جوامع بدوی تا جوامع مدرن صنعت زیبایی همواره مطرح بوده (مالسون، 2008) و انسانها با استفاده از وسایل گوناگون سعی نمودهاند خود را زیباتر نشان دهند. اگرچه زیبایی امری بسیار ذهنی است، اما همچنان که ریچر و کو اشاره میکنند، آن را نمیتوان به سادگی موضوع علم زیباییشناسی و یا ذائقه تلقی کرد، بلکه ایدههای فرهنگی زیبایی شاخص و بیانی از ارزشها و باورهای اجتماعی هستند(ریچر و کو، 2004).
با گسترش فناوریهای ارتباطی و پدیدههایی نظیر ماهواره و اینترنت، فرهنگ مدرن در جهان گسترش یافت و با فرایند جهانیشدن، شبکههای ارتباطی با اینکه فرایند یکسانسازی فرهنگ جهانی را دنبال میکردند، امکان خلق تمایزات گوناگون فراهم آمد. این امر با مصرف ( کالاهای مادی و معنوی ) نمود عینیتری به خود گرفت و ادبیات جدیدی با عنوان سبک زندگی وارد عرصه جامعهشناسی شد (اباذری و چاوشیان،1381). در واقع انتخاب نوع ویژهای از سبک زندگی منجر به شکل دادن حوزه فردی و عمومی هر فردی میشود. این مفهوم شامل مدیریت بدن و اصلاح بدن در حوزه فردی تا عضویت در گروههای گوناگون اجتماعی، کسب موفقیت، سرمایه اجتماعی و … در عرصهی عمومی میگردد (خواجه نوری،1389). سبکهای زندگی رفتارهای افراد را تغییر داده و افراد پیوسته بر اثر آن بر بدنشان نظارت میکنند و حتی آن را تغییر میدهند.
حساسیت در میان زنان نسبت به بدن در مقایسه با مردان بسیار بیشتر است. این امر حتی موجب شده تا بیشتر پژوهشهای 30 ساله اخیر در حوزه نگرش نسبت به بدن در مورد این گروه انجام شود (تیگمن، 2001). نگرانی زنان نسبت به بدنشان مشکلات زیادی را برای آنها ایجاد کرده است ( جراحیهای زیبایی، تاتو، لایپوساکشن و…) و همچنین آنها را به رژیمهای غذایی سختگیرانه و بدون نظارت پزشک سوق دادهاند(جانگ و لی، 2009). اگرچه در جامعهای مانند ایران آمارها بیشتر بر پایهی برآوردهای ژورنالیستی بوده و دقیق نمیباشند، آنچه به صورت گسترده مورد قبول قرار گرفته این است که مدیریت بدن در حال افزایش است. لذا درک و فهم اینگونه رفتارهای فرهنگی در جامعه میتواند نشاندهندهی تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جامعه باشد و روشن سازد که چگونه امر فرهنگیِ برساخت و مدیریت بدن در کانون زندگی قشرهای مختلف جامعه ما از جمله زنان قرار گرفته است. بررسی علمی و آکادمیک مدیریت بدن میتواند ما را در خوانش رفتارها و مصارف فرهنگی یاری دهد و آشکار سازد که مسائل و پدیدههای نوظهوری در جامعه ما سر بر آوردهاند که نادیده گرفتن و انکار آنها صرفاً پاک کردن یا تغییر صورت مسئله است.
[1] -body management
[2]- multicultural
[3]- globalization
[4] – Bourdieu
[5] -Fetherston
[6] – Shields
[7] – Reimer
[8] – cultural resources