هلیکوباکتر پیلوری یک باکتری گرم منفی و مارپیچی شکل و میکرو آئروفیلیک است که در معده انسان زندگی میکند. این باکتری غالبا در بیمارانی که از گاستریت مزمن یا زخم معده رنج میبرند مشاهده میشود. عفونت هلیکوباکتر پیلوری در بیش از 80% افراد بدون علائم است. به نظر میرسد این باکتری در حفظ اکولوژی طبیعی معده نقش داشته باشد. رژیم درمانی استاندارد برای درمان عفونت هلیکوباکتر پیلوری یک رژیم سه دارویی است که معمولا از یک مهار کننده پمپ پروتون مثل امپرازول و دو آنتی بیوتیک کلاریترومایسین وآموکسی سیلین تشکیل شده است. با توجه به عوارض جانبی این رژیم دارویی و نیز شیوع مقاومت های آنتی بیوتیکی در هلیکوباکتر پیلوری، در سالهای اخیر توجه زیادی به خواص ضد میکروبی عصاره های گیاهی معطوف شده است
در پروژه حاضر اثر ضد میکروبی عصاره گیاه مرزنگوش و عصاره پوسته خارجی پسته بر هلیکوباکتر پیلوری آزمایش شده است. عصاره گیری از مرزنگوش و پوسته خارجی پسته با استفاده از متدهای استاندارد عصاره گیری انجام گرفت. عصاره ها پس از تغلیظ و خشک شدن تا زمان استفاده در شرایط استاندارد نگهداری شدند. سویه استاندارد هلیکوباکتر پیلوری پس از انتقال به آزمایشگاه و رشد مجدد با استفاده از جار و گاز پک 10% گاز کربنیک برای انجام حساسیت دارویی آماده شد. ارزیابی اثر ضد هلیکوباکتر پیلوری با استفاده از متدهای استاندارد انتشار در آگار انجام و قطر هاله عدم رشد اندازه گیری گردید.
حد اکثر هاله عدم رشد در غلظت 1000 میلی گرم در میلی لیتر هر دو عصاره مشاهده گردید. قطر هاله عدم رشد در غلظت ذکر شده در مرزنگوش و عصاره پوسته خارجی پسته به ترتیب 21 و 19میلی متر مشاهده شد. نکته جالب اینکه اثر مهار کنندگی مخلوط دو عصاره به نسبت نصف از هر کدام (8 میلی متر) کمتر از هر کدام از عصاره ها مشاهده گردید.
با وجود اینکه عصاره دو گیاه در غلظت 1000 میلی گرم در میلی لیتر بیشترین اثر ضد میکروبی را علیه هلیکوباکتر پیلوری نشان دادند، با این حال تاثیر آنتاگونیستی دو عصاره بر رشد هلیکوباکتر پیلوری قابل توجه است.
واژگان کلیدی : عصاره مرزنگوش ، عصاره پوسته خارجی پسته، فعالیت ضد میکروبی ، هلیکوباکتر پیلوری
اهمیت هلیکوباکتر پیلوری
هلیکوباکتر پیلوری باکتری گرم منفی و مارپیچی شکل است (11) که مهمترین عامل زخم و سرطان معده می باشد که معمولا از طریق خوراکی و آب آلوده منتقل میشود(14). در کشورهای در حال توسعه 70 تا 90 درصد افراد در قبل از سن 10 سالگی به این باکتری آلوده می شوند و این میزان در کشورهای توسعه یافته کمتر از 40% می باشد و به طور کلی در بیش از 50% جمعیت جهان این باکتری کلونیزه شده است (2) که این روند بستگی به شرایط جغرافیایی ، فاکتورهای اجتماعی و رفتارهای فردی دارد. گاستریت مزمن منجر به جایگزینی مخاط طبیعی معده با فیبروز و پرولیفراسیون اپیتلیوم از نوع روده ای می شود. این فرایند خطر پیدایش سرطان معده را تقریبا تا صد برابر افزایش می دهد(2
تاریخچه کشف هلیکوباکتر
پروفسور جاوورسکی لهستانی اولین کسی بود که بیش از ۱۰۰ سال قبل باکتری هایی مارپیچی را در ترشحات معده انسان کشف کرد. ارتباط
بین گاستریت و بیماری زخم پپتیک از دهه ۱۹۴۰ مشخص شده بود ولی کشت این باکتری ها با موفقیت همراه نبود. در سال ۱۹۲۴، لاک و ست گزارش کردند که معده انسان دارای فعالیت اوره آزی بسیاری است و در سال ۱۹۵۹ نشان داده شد که فعالیت اوره آزی معده پس از تجویز تتراسیکلین کاهش می یابد ولی ارتباط بین این آنزیم و اسپیروکت های معده تا سال ۱۹۸۴ مشخص نشد(11).
در واقع مانع اصلی در تشخیص نقش باکتری های مارپیچی در پاتولوژی معده انسان، عدم توانایی کشت باکتری ها از معده بود. باکتریایی بودن منبع اوره آز معده در سال ۱۹۶۸ و با نشان دادن عدم فعالیت اوره آز در معده حیوانات فاقد میکروب تایید گشت. در سال ۱۹۷۵ همراهی باکتری ها با گاستریت در ۸۰نمونه های حاصل از رزکسیون معده مبتلایان به زخم معده گزارش شد. در سال ۱۹۷۹، باکتری هایی مارپیچی در سطح مجرایی سلول های اپی تلیومی بیماران مبتلا به زخم معده توصیف گشتند. سه سال بعد اثر مفید بیسموت بر مخاط دئودنوم در مبتلایان به زخم دئودنوم مشخص شد(11).
اما دوران طلایی در سال ۱۹۸۱ شروع شد که یک دستیار داخلی به نام باری مارشالیک طرح پژوهشی بالینی را به همراه یک آسیب شناس به نام رابین وارندر استرالیا آغاز کرد(14). وارن نمونه های بیوپسی معده را با رنگ وارتین استاریرنگ آمیزی کرد و متوجه وجود باکتری در مخاط گشت. مارشال یک بیمار مسن روسی مبتلا به گاستریت را که در معده اش باکتری وجود داشت، با تتراسیکلین درمان نمود و متوجه از بین رفتن عفونت و بهبود گاستریت شد(11)
تلاش های بعدی برای کشت این باسیل ها ناموفق بود تا این که در آوریل ۱۹۸۲ مارشال به گونه ای غیرمترقبه موفق به انجام این کار شد. ماجرا از این قرار بود که درعید پاک به جای اینکه ظروف پتری ۲ روز در انکوباتور بمانند، به ناچار ۵ روز باقی ماندند. وقتی این ظروف پس از پایان تعطیلات بررسی شدند، کلنی های کوچکی با ظاهر براق دیده شدند
این اولین کشت و جداسازی موفق باکتری ها از معده یک بیمار مبتلا به گاستریت بود. ارتباط این باکتری ها با گاستریت برای اولین بار در کالج سلطنتی پزشکان استرالیا در ۲۲ اکتبر ۱۹۸۲ عنوان شد. این ارگانیسم های شبیه کمپیلوباکتر، ابتدا کمپیلوباکتر پیلوریدیس خوانده شدند چرا که ریزهوازی، خمیده و گرم منفی بودند و هم از لحاظ مورفولوژیک و هم از لحاظ محتویات گوانین/سیتوزینِشبیه کمپیلوباکترها بودند. به خاطر ملاحظات گرامری، این اسم در سال ۱۹۸۷ به کمپیلوباکتر پیلوری تغییر یافت. سپس معلوم شد که این باکتری به جنس کمپیلوباکتر تعلق ندارد و در سال ۱۹۸۹نام جدید هلیکوباکتر پیشنهاد شد که نشانگر ۲ ظاهر مورفولوژیک این ارگانیسم است: مارپیچی در بدن زنده ولی غالبا میله ای در آزمایشگاه (باکتر، عصا) (10). اهمیت کار این دو دانشمند زمانی مشخص شد که مارشال و وارن برنده جایزه نوبل پزشکی در سال 2005 شدند(2).
1-1-2- ویژگیهای ساختاری
این باکتری بقای خود را مدیون خواص متعددی است که توضیحدهنده قدرت سازگاری منحصر به فرد آن است(17)
اول اینکه این میکروب به مقدار کمی اکسیژن برای ادامه حیات نیاز دارد(2).
دوم اینکه شکل مارپیچی آن به این باکتری اجازه میدهد در میان لایه مخاطی پوشاننده معده وارد شود(6). سوم اینکه این باکتری تا حداکثر هفت پروتئین شلاق ماننددارد که از انتهای باکتری بیرون زدهاند و آن را درون لایه مخاطی حرکت می دهند(6).
چهارم اینکه این باکتری دارای گیرندههای مخصوصی است که به آن امکان میدهد که راه خود را در میان مخاط بگشاید و به سلولهای پوشش معده بچسبند(17).
هلیکوباکتر پیلوری یک خاصیت دیگر هم دارد که از همه مهمتر است. این باکتری میتواند مولکولهای “اوره”را تجزیه کند. این فرآیند باعث ایجاد آمونیاک و دیاکسید کربن می شود، که غلاف ابرمانندی را در اطراف باکتری به وجود میآورد و آن را از اسید معده که باکتریهای معمولی را میکشد ، حفاظت میکند (18)
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
در این زمانه که نفوذ و تأثیر چشمگیر رسانهها در اذهان و اعمال مردم بر هیچکس پوشیده نیست، هرگز نمیتوان از محتویات رسانهها و الگوهای ارائه شده در آن غافل بود، بخصوص وقتی مخاطب، نوجوان باشد. زیرا به نظر متخصصین، دوران اصلی شکلگیری هویت فرد در نوجوانی است و رسانهها منبعی بسیار آسان و مهم در ارائة پاسخها و مصادیق هویتی به نوجوانان میباشند.
از میان آثار رسانهایِ تأثیرگذار بر مخاطب نوجوان، فیلمهای انیمیشن دارای جایگاه بسیار بالایی هستند و ذاتاً دارای خصوصیاتی میباشند که توانایی بیشتری در جلب توجه و بالتبع تغییر ارزشهای مخاطبِ نوجوان را به آنها میدهد. حال با توجه به جایگاه الگوهای انیمیشنهای رسانة دینی در شکلدهی به هویتِ مخاطبان نوجوان، هرگز شایسته نیست در تعریف خصوصیات یک الگوی دینی انیمیشن کوتاهی صورت گیرد، بلکه میبایست با مطالعة مباحث بسیاری در حیطههای مختلف و در نظر گرفتن نیازهای مخاطب الگوهایی را برای نوجوانان رسم کرد که به طور غیر کلامی آنها را ناخودآگاهانه دعوت به همانندسازی با آن الگو کند. در این روش دیگر لازم نخواهد بود مدام از مخاطب درخواست کنیم علاقهمند به شخصیت طراز رسانه شود، بلکه این خود نوجوان است که مدام از ما درخواست خلق دوباره اینچنین الگوها و قهرمانانی را خواهد داشت.
اینجاست که میشود برای دست یافتن به مؤلفههای یک الگوی دینی موفق از تجربیات هالیوود بهره برد. درست است که آنها اهدافی متعارض با اهداف مطلوب دینی در سر دارند، اما حداقل باید بپذیریم آنها توانستهاند مخاطبان خود را به خوبی بشناسند و آثاری خلق کنند که موجب جذب مخاطبانشان شود.
آنها با مطالعات فراوان بر مخاطبانشان، از نیازهای مخاطب آگاهی پیدا کرده، سپس در بستههایی که ترکیبی است از آن نیازها و مصلحتهایی که در نظر داشتهاند خوراک مخاطبان خود را آماده میسازند. در آن هنگام مخاطب با میل خویش رو به سوی بستهای میآورد که نیازش را برطرف میسازد و در این میان نوش جان کردن محتویات آن بسته به طور ناخودآگاه تن به مصلحتهای آن بسته نیز میدهد.
ما نیز میبایست نیاز مخاطبان را به خوبی شناخته و در بستههایی رسانهای به دقت، نیاز مخاطب را با مصلحت مد نظر خویش ترکیب کنیم. چه بسا بعد از کمی مهارت، بتوانیم برای مخاطبمان نیازسازی نیز بکنیم.
در نهایت قصد دارم با پژوهش موردیِ دو اثر مهم پویانمایی نوجوانان (از هالیوود) به سرنخ های چگونگی جذب مخاطبان نوجوان و همچنین به دستورالعملهای چگونگی ترکیب میان نیازها و مصلحتهای مخاطب و رسانة مد نظر دسترسی پیدا کنم تا برای تعیین خصلتهای الگوی دینی مورد نظر، از آنها کمک بگیرم.
امیدوارم این تحقیقات برای افرادی که در آینده علاقمندند در این حیطه تحقیق کنند مفید و راهگشا باشد.
از نظر روانشناسان، دوران نوجوانی دورانی است که در آن بحران هویت بر سازمان روانی فرد چیره میشود و فردِ تشنة هویت را به جستجو و ارزشیابی گوناگون و گاه متضاد هدایت میکند، تا در پایان این دورة بحرانی احساسی از هویت را برای او به ارمغان آورد. متأسفانه رسانههای بیگانه با علم به این واقعیت تمام تلاش خود را میکنند با معرفی مکرّر الگوهای مورد نظر خویش، نوجوانان را به سمت اهداف خود سوق داده، شخصیت آنها را مطابق آنچه منفعتشان ایجاب میکند، مستحکم سازند.
با توجه به لزوم تربیت صحیح دینی نوجوانان، لازم است رسانة دینی تمهیداتی جهت مقابله با این هجوم بیندیشد و با معرفی الگوهایی دینی به نوجوانان و بالا بردن سطح شناختی و اقناع احساساتشان، آنها را به روشنایی حقیقت نزدیکتر سازد.
نکتة ظریفی که این تحقیق تأکید بر آن دارد، اینستکه اغلب در تعریف مختصات الگوی دینی فیلمها، ذهنها به این سو گرایش دارد که تنها به ذکر مختصات یک انسان کامل از نظر دین بپردازند و به این ترتیب شرایط خاص فیلم در نظر گرفته نمیشود.
باید متوجه بود، الگوی فیلم همواره برای مخاطب خاصی تدارک دیده میشود و وظیفهاش در درجة اول تأثیرگذاری بر همان مخاطب است. پس برای آنکه مخاطب با این الگو احساس نزدیکی کند، میتوان با برقراری شباهت هر چه بیشتری میان مخاطب و الگو، از جمله ایجاد نقصها، نیازها و حتی بعضاً اشتباهاتی که زیاد توسط مخاطب روی میدهند، باعث انس گرفتن مخاطب به این الگو شد، در حالیکه هیچگاه کارشناسان دینی در تعیین یک مصداق کامل دینی (خارج از فیلم)، قائل نبودهاند که این مصداق میتواند نقص یا اشتباهی داشته باشد.
با غفلت از این تفاوت، مشاهده میشود که الگوهای رسانة دینی به مانند الگوهای غرب قدرت علاقهمند ساختن مخاطب را به خود ندارند و کمکم این پنداره در ذهن بعضی هنرمندان در حال شکلگیری است که هیچگاه نمیتوان جذابیت الگوهای دینی را نسبت به الگوهای غربی برتری داد. نباید اجازه داد، محبوبیت یک الگوی فیلمِ دینی کمتر از الگوهای دیگر فیلمها باشد و همیشه میبایست به خود یادآوری کنیم، اغلب نوجوانان، آگاه یا ناخودآگاه از الگویی تقلید خواهند کرد که برایشان جاذبة بیشتری داشته باشد. با این اوصاف، آیا لازم نیست حداقل با بهرهگیری محتاطانه از تجربیات الگوهای موفق هالیوود، الگوهایی دینی را خلق کرد که توانایی جذب و علاقهمندسازی و اثرگذاری حداکثری دینی بر مخاطب خود را داشته باشند؛ مخصوصاً وقتی مخاطب نوجوان باشد، که هویت او در حال شکلگیری است و به آسانی هدف رسانههای بیگانه قرار میگیرد.
هدف اصلی: تبیین چگونگی رسیدن به مؤلفههای الگوی دینی در فیلم انیمیشن نوجوان، با بررسی فیلمهای انیمیشن هالیوود
اهداف فرعی:
سوال اصلی: چگونه میتوان با بررسی فیلمهای انیمیشن هالیوود، به مؤلفههای الگوی دینی در فیلم انیمیشن نوجوان، دست یافت؟
سوالات فرعی:
با توجه به اینکه موضوع پژوهش پیش رو اکتشافی است، قاعدتاً از فرضیه نیز بینیاز است. چرا که فرضیه برای اثبات یا رد کردن گزاره مورد نظر است، حال آنکه ما در این پژوهش گزارهای را نفی یا اثبات نمیکنیم، بلکه موضوعی را اکتشاف میکنیم.
1-6. تعریف مفاهیم اساسی
1-6-1. مؤلفه
منظور از مؤلفه صرفاً افعال و عقاید ظاهری نیست، چرا که چنین چیزهایی از قبل توسط بسیاری از کارشناسان دینی تعریف شدهاند. در این تحقیق منظور از مؤلفه، نشانه است و هدف نهایی این است که بدانیم در کنار نشانههای آشکار دینی، چه نشانههایی را چگونه باید به کار برد تا تأثیرگذاری مطلوب الگوی دینی را بر مخاطب افزایش داد.
1-6-2. الگو
نمیتوان تعریف الگوی مطلق را با الگوی درون فیلم یکسان دانست. الگوی مطلق (خارج از فیلم)، اغلب به معنای معرفی مصداقی به دیگران است تا با شناخت آن، از مسیر صحیحِ رسیدن به کمال اطلاع یابند.
این تعریف هرگز برای شناخت الگوی درون فیلم کفایت نمیکند و برای تعریف الگوی فیلم باید قسمت دیگری نیز به آن افزود. الگوی فیلم علاوه بر آنکه مصداقی تعیین میکند که دیگران میتوانند از آن تقلید کنند، باید ویژگیهایی داشته باشد که با وجود آنها مقلد به الگو علاقهمند شده و بخواهد از آن تقلید کند.
اگر قرار باشد در الگوی فیلم تنها به دنبال معرفی مصداق کمال باشیم و یادمان برود که میبایست مقلد به این مصداق علاقهمند شود، آنگاه به احتمال زیاد، مخاطب اصلاً این الگو را نخواهد دید و اصل وجود الگو در اینجا زیر سوال خواهد رفت؛ چه بسا اگر مخاطب را مجبور کنیم، الگویی را که به آن علاقهای ندارد مشاهده کند، آن الگو تأثیر معکوس و متناقضی با اهداف سازندگانش داشته باشد.
بروز چاقی، در سطح جهانی، به سرعت در حال افزایش است، نه تنها در کشور های صنعتی بلکه در کشور های توسعه یافته نیز، این افزایش شیوع به چشم می خورد. انواع اختلالات، به عنوان مثال، افزایش چربی خون، افزایش قند و فشار خون بالا، در افراد چاق شایع می باشد(2و3). مطالعات متعدد انجام شده در دهه اخیر نشان داده است که بافت چربی انواع مختلفی از مواد فعال زیستی را که گردش کرده و بافت های هدف را تحت تاثیر قرار می دهد، ترشح می کند(4). این مواد که جمعاً آدیپوسیتوکاین نامیده می شوند، عبارتند از لپتین(5)، آدیپونکتین(6)، رزیستین(7)، فاکتور- آلفا نکروز تومور(8)، بازدارنده-1 فعال کننده پلاسمینوژن(9)، اینترلوکین-6 (10) و عوامل رشد مختلف(11). در حال حاضر پیشنهاد شده آنها نقش حیاتی در اثر متقابل بین انواع سیستم ها از جمله آدرنال، ایمنی، و سیستم های عصبی محیطی و مرکزی ایفا می کنند(12). مهار کننده سرین پروتئاز مشتق شده از بافت چربی احشایی به نام واسپین به عنوان یک ادیپوسایتوکاین با اثرات حساس کننده به انسولین در یک مدل موش مبتلا به دیابت نوع 2 شناسایی شده است. واسپین در موقعیت سیتوژنتیکی 14q32.13 روی بازوی بلند کروموزوم 14 نقشه برداری شد و به عنوان یک ادیپوسایتوکاین جدید با اثرات حساسیت به انسولین شناسایی شده است(13). بیان mRNA واسپین در بافت چربی با شیوه ی خاص ذخیره ی چربی تنظیم می شود و می تواند یک پاسخ جبرانی مرتبط با چاقی، مقاومت به انسولین و دیابت نوع2 را نشان دهد(14). بنابراین به نظر می رسد که واسپین یک نشانگر جدید از چاقی و اختلال حساسیت به انسولین است(15).
سندرم تخمدان پلی کیستیک [1](PCOS) تقریباً در 5-10 درصد از زنان در سنین باروری شناسایی شده است؛ شواهد اخیر از مشاهدات تجربی در جانوران که به وسیله مطالعات انسانی پشتیبانی شده، منشاء عمیق تکوینی از PCOS را نشان می دهد، پاتوفیزیولوژی آن از نوزادی تا بزرگسالی پیشرفت می کند. اختلال در نظم محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- گنادوتروپیک در مراحل بسیار مهم تکوینی، به واسطه اثر متقابل تعیین شده ژنتیکی هیپراندروژنیسم و عوامل محیطی(چاقی)، ممکن است نقش مهمی در تکوین بیان نهایی فنوتیپ PCOS و عواقب دراز مدت آن داشته باشد. علائم و نشانه های آن در سراسر طول عمر ممکن است متفاوت باشد. این بیماری، تا حد زیادی تحت تاثیر چاقی، تغییرات متابولیک و قومیت قرار دارد(16). PCOS واضح ترین و رایج ترین وضیعت در ارتباط با عدم تخمک گذاری مزمن است و 4-6 درصد از زنان در سنین باروری را تحت تاثیر قرار می دهد(17). منشاء PCOS در دوران جنینی است. این فرضیه بر اساس اطلاعات از مدل های جانوری(میمون رزوس یا گوسفند که قبل از تولد در معرض دوزهای بالای اندروژن قرارگرفته اند) در نظر گرفته شده است و توسط مطالعات بالینی پشتیبانی شده است. در زنان، قرار گرفتن تخمدان در معرض آندروژن بیش از حد، در هر مرحله از تکوین جنینی تا آغاز بلوغ، منجر به بسیاری از ویژگی های مشخصه PCOS می گردد. این احتمال وجود دارد که، در انسان مبتلا به PCOS، تکوین فنوتیپ PCOS به طور اولیه پی آمد یک زمینه ژنتیکی برای تخمدان جنینی به منظور فزونی ترشح اندروژن باشد(18). بسیاری از بیماران مبتلا به PCOS مقاومت به انسولین، چاقی(عمدتاً [2]احشایی)، عدم تحمل گلوکز و اختلال در ترشح هورمون های استروئیدی از تخمدان و غده آدرنال دارند، که این شرایط می تواند مرتبط با اختلال در تولید واسپین باشد(19). شیوع چاقی درزنان در محدوده 35-60 درصد با عدم تخمک گذاری مزمن و تخمدان پلی کیستیک همراه می باشد(17). سطوح واسپین سرم با شاخص توده بدن BMI و زنان چاق مبتلا به PCOS در ارتباط می باشد. بیماران مبتلا به PCOS سطوح واسپین بالاتری نسبت به گروه شاهد دارند، بنابراین باتوجه به ارتباط تنگاتنگی که بین واسپین و PCOS وجود دارد، مطالعه حاضر به بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم در ژن واسپین و خطر ابتلا به PCOS می پردازد.
بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم 2236242 2rs در ژن واسپین و خطر ابتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک
1-بررسی اثر ریسک فاکتور چاقی بر ابتلا به سندروم تخمدان پلی کیستیک
2-بررسی ارتباط بین پلی مورفیسم در ژن واسپین و عارضه چاقی
PCOS یکی از متداول ترین اختلالات غدد درون ریز در سنین باروری زنان و شایع ترین علت ناباروری و عدم تخمک گذاری در کشورهای غربی است. شایع ترین تظاهرات بالینی در PCOS بی نظمی قاعدگی (به دلیل عدم تخمک گذاری) و علائم هیپرآندروژنمیا شامل پرمویی، آکنه و طاسی آندروژنیک است(20). زنان مبتلا به PCOS اغلب مقاومت به انسولین و چاقی نشان می دهند(21). 88-38 درصد از زنان مبتلا به این سندرم دارای اضافه وزن و یا چاقی هستند(22و23). بسیاری از زنان مبتلا، بدون در نظر گرفتن وزن بدنشان، یک نوع خاص از مقاومت به انسولین را نشان می دهند، که مشخصه این سندرم و درک ناقص از پاتوژنز این سندرم است(26-24). PCOS یک اختلال چند عاملی، ناهمگن، پیچیده ژنتیکی و متابولیکی است. تشخیص به وسیله عدم تخمک گذاری مزمن، تخمدان های پلی کیستیک و تظاهرات بالینی و بیوشیمیایی از هیپر اندروژنیسم صورت می گیرد. این سندرم تأثیر منفی بسیار زیادی روی فیزیولوژی و متابولیسم بدن دارد بطوریکه ممکن است به یک سندروم متابولیک با مقاومت به انسولین، هیپرانسولینمیا، چاقی شکمی، فشار خون بالا و اختلال چربی خون تکامل یابد که به عنوان صفات متابولیک مکرر ارائه شده و منجر به عواقب دراز مدت جدی، از قبیل دیابت نوع2 قندی، هیپرپلازی آندومتر و بیماری های قلبی و عروقی می شود. اختلالات اندوکرین کلیدی شامل اختلال در نظم مولد پالس هورمون آزادکننده گنادوتروپین به منظور مهار بازخورد توسط استروئید های تخمدان، با افزایش ترشح هورمون جسم زرد (LH)، کاهش هورمون محرک فولیکول(FSH) و بیش فعالی استرومال- تکال تخمدان، منجر به هیپراندروژنیسم تخمدان می گردد. تمام این علائم ممکن است منجر به اختلالات مهم بیوشیمیایی، تولید مثل و متابولیک شود(16).
1-3- سرین پروتئاز
سرین پروتئازها آنزیم هایی پروتئولیتیکی هستند که بیش از یک سوم از تمام آنزیم های پروتئولیتیک شناخته شده را تشکیل می دهند. بیش از 18000 سرین پروتئاز به 12 ابر خانواده و 40 خانواده گروه بندی می شوند. سرین پروتئاز ها به طور گسترده ای در طبیعت توزیع شده و در تمام موجودات زنده از جمله ژنوم ویروسی یافت شده است(27). جایگاه فعال سرین پروتئازها شامل سه اسید آمینه مهم سرین، هیستیدین و آسپارتات است. این باقی مانده ها اغلب به عنوان سه گانه کاتالیستی منسوب می شوند(28). سرین پروتئاز نقش های گوناگونی از هضم غیر اختصاصی گرفته تا عملکردهای بسیار تنظیم شده مانند رشد و نمو (تکوین) جنین، پاسخ ایمنی، انعقاد خون و تسهیل ورود اسپرم به تخمک را ایفا می کنند(27و29). سرین پروتئازها برش پیوند پپتیدی سوبسترای مهاجم را در یک فرایند دو مرحله ای کاتالیز می کنند. در ابتدا، سرین کاتالیتیک یک حمله نوکلئوفیل بر روی پیوند پپتیدی سوبسترا انجام می دهد؛ این حمله پایانه-N جدید آزاد می کند و یک پیوند-استر بین آنزیم و سوبسترا تشکیل می دهد. این مجموعه یا کمپلکس سوبسترا-آنزیم آسیل آنزیم حدواسط نامیده می شود. پس از این، این پیوند استری هیدرولیز شده است و پایانه-C جدید آزاد می شود(19).
1-4-سرپین
تنظیم فعالیت پروتئاز در داخل بدن توسط عوامل درون زا یا اندوژن برای هومئوستازی، حیاتی است. چنین فرایند هایی به فعالیت پروتئولیتک به موقع و به شدت تنظیم شده نیاز دارد. شروع فعالیت پروتئاز تا حد زیادی توسط فعال سازی زیموژن کنترل می شود. توقف فعالیت پروتئاز در داخل بدن توسط مهار کننده های پروتئاز بدست آمده است(27). مهارکننده های پروتئاز به صورت اندوژن، در ابتدا در پلاسمای خون شناخته شدند و بیشتر از 10 درصد کل پروتئین های پلاسما را تشکیل می دهند. در میان کلاس های مختلف از مهار کننده های پروتئاز در پلاسمای خون، اکثریت، مهارکننده های سرین پروتئاز هستند. که به نظر می رسد در مسیر های مختلف درگیر می باشند. مهار کننده های سرین پروتئاز شامل ابرخانواده سرپین است(32-30). نکته مهم این است که حتی اگر تمام سرپین ها ساختار سوم یکسانی داشته باشند، عملکرد های متفاوتی خواهند داشت(30).
هدف از این پژوهش بررسی نقش جذب دانش در نوآوری و انعطاف پذیری و همچنین چابکی واحدهای سازمان صدا و سیمای مرکز گیلان است. با توجه به اهمیت کسب اطلاعات در جامعه رقابتی امروز، جذب دانش برای استفاده کارکنان و سازمان امری ضروری و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. ظرفیت جذب دانش را توانایی یک سازمان در یادگیری از یک سازمان دیگر تعریف نموده اند، از طرفی نوآوری فرآیندی است که در آن دانش با هدف خلق دانش جدید کسب، تسهیم و تلفیق می شود تا خدمات جدیدی به مخاطب ارائه شود. همچنین انعطاف پذیری را به عنوان شاخص ارتباط دهنده بین سیستم و محیط خارجی اش برای شناخت درجه پویایی سیستم و نیز به عنوان توانایی تغییر و سازگاری می توان در نظر گرفت. مطالعات مختلف نشان داده است که مفهوم جذب دانش ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با نوآوری و انعطاف پذیری داشته و سازمان ها را برای رویارویی با چالش ها و بهبود عملکرد نوآورانه و رسیدن به موفقیت همراهی می کند. با توجه به اینکه هدف این تحقیق، مطالعه نقش جذب دانش در نوآوری و انعطاف پذیری سازمان صدا و سیمای مرکز گیلان است، روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری مورد نظر 35 واحد صدا و سیمای مرکز گیلان بوده که موضوع تحقیق در آن ها مصداق پیدا می کند. با استفاده از نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس، 32 واحد با استفاده از فرمول کوکران به عنوان نمونه انتخاب شده اند. ابزار جمع آوری داده ها برای سنجش متغیرها، پرسشنامه های استاندارد است که پایایی ابزار با استفاده از آلفای کرانباخ برای پرسشنامه ظرفیت جذب دانش 94/0 و پرسشنامه نوآوری سازمانی 95/0و پرسشنامه انعطاف پذیری سازمانی96/0 محاسبه گردید. داده های به دست آمده با نرم افزار SPSS18 تجزیه و تحلیل گردید و نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که ظرفیت جذب دانش و ابعاد آن بر نوآوری و انعطاف پذیری واحدهای صدا و سیمای استان گیلان تاثیر دارد.
واژگان کلیدی: ظرفیت جذب، جذب دانش، نوآوری سازمانی، انعطاف پذیری، چابکی سازمان.
فصل اول
کلیات تحقیق
|
1- 1-
ظرفیت جذب دانش به مجموعه ای از فرایندها و روندهای سازمانی اشاره دارد که طی آن سازمان به کسب، شبیه سازی، انتقال و استخراج دانش می پردازد، تا قابلیت های پویایی در خود ایجاد کند. این قابلیت ها، توانایی سازمان را برای دستیابی و حفظ مزیت رقابتی افزایش می دهند (مرادی و همکاران، 1392).
امروزه با شکل گیری محیط های پیچیده رقابتی، تنها سازمان هایی می توانند به فعالیت خود ادامه دهند که عملکرد خود را در قابلیت های مهم سازمانی همچون نوآوری تقویت کنند (فارسیجانی و نیستانی، 1389). انجام فعالیت های نوآورانه، منبعی پایان ناپذیر برای مزیت رقابتی فراهم می کند (آزاد و ارشدی، 1388). عملکرد نوآورانه، با خلق دانش مورد نیاز برای توسعه محصول و فرایندهای تولیدی جدید، یا بهبود فرایندهایی موجود، به دست می آید.
سازمان ها با تکیه بر نوآوری در پی افزایش بهره وری و بهبود وضعیت اقتصادی خود هستند (میرفخرالدینی و همکاران، 1389). نوآوری، فعالیت پیچیده ای است که دانش جدید را برای اهداف تجاری به کار می گیرد. بخشی از این دانش از منابع خارجی به دست می آید، از این رو توانایی برای بهره برداری از دانش خارجی یک عامل حیاتی برای قابلیت های نوآورانه است (فسفری و تریبو[1]، 2008).
مفهوم ظرفیت جذب دانش، به دیدگاه کلانی برمی گردد که توانایی اقتصاد را برای بهره گیری و جذب اطلاعات و منابع خارجی مدنظر قرار می دهد. کوهن و لوینتال[2] در سال1990 این مفهوم کلان اقتصادی را به حوزه نظریه های سازمانی وارد کردند و ظرفیت جذب را به عنوان توانایی یک سازمان برای تشخیص ارزش اطلاعات جدید از منابع بیرونی، شبیه سازی و به کارگیری آن را برای اهداف تجاری در نظر گرفتند. ظرفیت جذب به خودی خود هدف نیست، اما می تواند بروندادهای سازمانی مهمی چون عملکرد نوآورانه را خلق کند (کاستوپولوس[3] و همکاران،2011 ).
ظرفیت جذب دانش با قابلیت پویا و منعطف رابطه تنگاتنگی دارد. از نقطه نظر قابلیت پویا، سازمان ها به عنوان نهادهای دانش در قالب فرایندهای دانش به فعالیت می پردازند (جانتونن[4]، 2005). بر این اساس، زهرا و جرج در سال 2002 تعریف عمومی کوهن و لوینتال (1990) را گسترش دادند و ظرفیت جذب را به عنوان یک مجموعه از فرایندها و روندهای سازمانی معرفی کردند که طی آن سازمان به کسب، شبیه سازی، انتقال و استخراج دانش می پردازد تا قابلیت هایی پویا در خود ایجاد کند. این قابلیت ها به خلق و بهره گیری از دانش مرتبط هستند و توانایی سازمان را برای دستیابی و حفظ مزیت رقابتی افزایش می دهند (زهرا و جرج[5]، 2002).
1- Fosfuri & tribo
2- Cohen & Levinthal
3- Kostopoulos et al
4- Jantuen
5- Zahra & George
امروزه سازمان ها در دنیایی متفاوت از آنچه در سال های گذشته بود، به سر می برند. رقابت فزایندهای که در بین سازمان های مختلف در داخل مرزها و همچنین در سطح بین المللی وجود دارد سازمانها را بر آن داشته تا با بهرهگیری از شیوههای متفاوت و کابرد ابزارهای مختلف جایگاه خود را در این عرصه حفظ نموده و فعالیتهای خود را به پیش ببرند(عبدالهی،1391). بازاریابی اجتماعی کاربرد تکنیک های بازاریابی تجاری به منظور تجزیه و تحلیل، طراحی، اجرا و ارزیابی برنامههای تعیین شده برای تأثیرگذاری بررفتار مخاطبان هدف به منظور بهبود رفاه شخصی و اجتماعی آنهاست. این فلسفه خواهان آن است که بین ارضاء منافع مشتریان، منافع بلندمدت جامعه، ارضاء اهداف سازمان و بنگاه های اقتصادی توازن ایجاد کند (اندریسن،1994).
دیدگاه بازاریابی اجتماعی بر این پایه استوار است که هر سازمان نخست نیازها، خواستهها و منافع بازارهای مصرف خود را تعیین کند، سپس در مقایسه با رقبا آنها را به صورت کارآمدتر و مؤثرتری تأمین کند به نحوی که بقاء و بهبود رفاه مشتری و جامعه هر دو فراهم گردد(کاتلر[1]،1984). پژوهش حاضر به دنبال تحلیل تأثیر آمیخته بازاریابی اجتماعی بر اثربخشی تبلیغات شهری و در نهایت کمک به شهرداری اصفهان برای آموزش شهروندی و افزایش اثربخشی تبلیغات شهری در حوزه رفتار شهروندی است.
1-Kotler