(تعریف موضوعی تحقیق):
ابزارهای نوین ارتباطی ترکیبی از چندین فناوری شامل وسایل ارتباط جمعی، انفورماتیک و ارتباطات دور است. این مثلث فناوری، انسان ها را در ضبط، ذخیره سازی، پردازش، بازیابی، انتقال و دریافت اطلاعات در هر زمان و مکانی یاری می نماید. فناوری های نوین ارتباطی تکمیل کننده امکاناتی است که وسایل ارتباطی گذشته ارائه کرده اند.
این فناوری ها ویژگی های منحصر به فردی دارند که آنان را از وسایل ارتباطی قدیمی متمایز ساخته است. با توجه به پیشرفت علوم مختلف، از جمله علوم رایانه ای و نیز ضرورت شناخت و آشنایی هرچه بیشتر با علوم جدید و استفاده و بهره مندی از تجربیات و توانمندی های دیگران در نقاط مختلف جهان، لزوم استفاده از وسایل ارتباطی را بیش از پیش نموده و نقش غیر قابل انکاری را برای آن می توان قائل شد. در دنیای امروز و در دهکده جهانی ” مک لوهان ” همه چیز با کلیک و جستجویی ساده در دسترس بوده و سازمان ها، نهادها، ارگان ها وافراد حقیقی و حقوقی گوناگون می توانند با بهره مندی از طریق وسایل ارتباط جمعی، نیازمندیهای خود را برطرف نمایند.
سازمان صنایع هوایی یکی از صنت هایی است که از فناوری های نو و روز دنیا استفاده می کند و در زمینه علوم و فنون هوایی و نیز ترابری هوایی و… فعال بوده و در شاخه ها و بخش های گوناگون هوایی فعالیت دارد.
این سازمان به لحاظ نیاز به استفاده از فناوری های نوین ارتباطی می تواند با کسب اطلاعات لازم و بعضا نادر از طریق وسایل ارتباط جمعی گامهای موثر و مهمی را در رفع نیازمندیها و حتی بازاریابی برای محصولات خود بردارد.
دراین تحقیق برآنیم تا به میزان و عوامل بهره مندی کارکنان سازمان صنایع هوایی از بزگراههای اطلاعاتی بخصوص اینترنت که یکی از ابزارهای بسیار مهم و تاثیر گذار در این خصوص می باشد، بپردازیم وبا تطبیق نظرات جامعه آماری(جامعه نمونه) به بررسی این موضوع از جهات مختلف بپردازیم.
قلمرو زمانی تحقیق:
این تحقیق با توجه به زمان انجام پژوهش در اواخر سال 92 و اوایل سال 93 مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
قلمرو تحقیق:
قلمرو مکانی این تحقیق شامل سازمان صنایع هوایی و سه صنعت مهم و تاثیر گذار آن به شرح زیرمی باشد:
ستاد سازمان هوایی به عنوان مغز متفکر صنعت هوایی کشور و سیاست گذار در صنعت هوایی
شرکت صنایع هوایی(صها) به عنوان مرکز اصلی تعمیرات و اورهال ناوگان هوایی کشور
شرکت هلیکوپترسازی ایران (پنها) به عنوان بزرگترین مرکز تعمیر و نگهداری بالگردی ایران و خاورمیانه.
شرکت قدس به عنوان مرکز تخصصی طراحی، ساخت و تولید پهپاد (هواپیمای بدون سرنشین)
اهمیت، ضرورت مسأله تحقیق:
سازمان صنایع هوایی یکی از صنایع بسیار مهم و پیچیده و فعال در زمینه تعمیر و نگهداری انواع هواپیماهای مسافربری، ترابری، پشتیبانی و … بوده و در شاخه ها و بخش های گوناگون دیگری نیز فعالیت دارد، لذا استفاده از بزر گراههای اطلاعاتی وکسب اطلاعات لازم و بعضا نادر از طریق وسایل ارتباط جمعی می تواند علاوه بر رفع نیازهای این صنعت مهم،گامهای موثر و مهمی را در امر فروش و بازاریابی برداشته و کمک شایانی به ارتقاء محصولات این صنعت از نظر کیفی و کمی نماید.
بدون استفاده از بزرگراههای اطلاعاتی، اموری چون تجارت جهانی، فعالیت بازارهای صنایع فرهنگی، گسترش رسانه ها و شركتهای اطلاعاتی، حركت میلیونها سرباز، مسافر و توریست در دنیا، نفوذ و تسلط اطلاعاتی و علمی و بانكی و …. ممكن نیست.
در جهانی سازی جامعه اطلاعاتی و پیروی از سیاستهای اقتصادی، فناوریهای اطلاعات نقشی كلیدی ایفا كردند. بزرگراههای اطلاعاتی در سه حوزه بسیار مهم و حساس رایانه ها، ماهواره ها و صنایع فضایی و هوایی تاثیر فراوان گذاشته و به این جهت بررسی میزان و استفاده کارکنان از این بزرگراهها اهمیت پیدا نموده است.
علی رغم این که سازمان صنایع هوایی دارای صنعتی بسیار پیچیده و حساس می باشد، لکن اهمیت و نقش نیروی انسانی در آن غیر قابل انکار بوده و وابستگی بسیار زیادی به آن دارد. به همین دلیل بهره مندی و استفاده کارکنان آن از بزرگراههای اطلاعاتی، به خصوص اینترنت می تواند تاثیر مستقیم و به سزایی در ارتقاء توانمندی های این صنعت داشته باشد.
اهداف تحقیق:
اهداف این تحقیق را می توان به دو دسته هدف اصلی و اهداف فرعی طبقه بندی کرد:
اهدف اصلی این تحقیق بررسی میزان و عوامل استفاده کارکنان سازمان صنایع هوایی از بزرگراههای اطلاعاتی با تاكید بر نقش اینترنت می باشد.
اهداف فرعی:
کارکنان این سازمان تا چه اندازه از بزرگراههای اطلاعاتی به منظور ارتقاء سطح کیفی حرفه ای خود استفاده می کنند.
کارکنان این سازمان تا چه اندازه از بزرگراههای اطلاعاتی به منظور ارتقاء معلومات عمومی خود استفاده می کنند.
سوالات و فرضیه های تحقیق(بیان روابط بین متغیرهای مورد مطالعه):
* بین میزان استفاده کارکنان از اینترنت و سطح کیفی امکانات دسترسی به آن در سازمان/ شرکت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و كیفیت آن در سازمان/شرکت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و تسلط آنان بر رایانه رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء توانمندی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء توانمندی سازمانی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء دانش عمومی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده از اینترنت به عنوان یك منبع اطلاعاتی و ارتقاء دانش تخصصی كاركنان رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین شركت در دوره های آموزشی تخصصی و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین سابقه كار و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از منابع الکترونیکی(کتب و مجلات و…) و ارتقاء سطح حوزه های تخصصی کاری رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین میزان استفاده كاركنان از اینترنت و ارتباط با مراجع تخصصی داخلی و خارجی رابطه مستقیمی وجود دارد.
* بین وضعیت اجتماعی كاركنان ومیزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین وضعیت اقتصادی كاركنان ومیزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* در اختیار داشتن رایانه خانگی بر میزان کاربرد اینترنت موثر است.
* بین میزان استفاده از اینترنت و داشتن اینترنت خانگی رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین مهارت کارکنان در زبان انگلیسی و میزان استفاده از اینترنت رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین مطالعه در خصوص اینترنت توسط کارکنان و میزان استفاده از آن رابطه معنا داری وجود دارد.
* بین استفاده از اینترنت و ارتقاء آموخته های کارکنان رابطه معنا داری وجود دارد.
تعریف مفاهیم و واژه ها:
بزرگراههای اطلاعاتی: بزرگراههای اطلاعاتی به وسایل ارتباطی، اطلاعاتی و فناوری هایی گفته می شود كه توسط آنها هر نوع پیام از جمله اخبار، برنامه های رادیویی و تلویزیونی، ویدئو، فیلم و سینما، بازیهای الكترونیكی تفریحی، صفحات موسیقی، مكالمات تلفنی، عرضه و تقاضاهای اجناس در فروشگاهها و بازارها، آموزش، بهداشتی، علمی و … می توانند در آن واحد و در یك خط مستقیم در حركت باشند. به عبارت دیگر بزرگراههای اطلاعاتی مانند بزرگراههای حمل و نقل هستند كه در آن واحد و در یك جادة معین دوچرخه، اتومبیل، اتوبوس، كامیون، درشكه و حتی راه آهن در حركت و رفت و آمد باشند، با این فرق كه در بزرگراههای اطلاعاتی به جای وسایل حمل و نقل، كالا و مردم، پیامهای شفاهی و كتبی و آمار دادههای اطلاعاتی و تصویرها در حركت هستند. (فصلنامه رسانه، سال پنچم، شماره سوم، شماره پیاپی 19، پاییز73)
جامعه اطلاعاتی: تعریف دقیق جهانی که مورد قبول همه باشد از جامعه اطلاعاتی وجود ندارد.اکثر نظریه پردازان بر این نکته توافق دارندکه جامعه اطلاعاتی حاصل تغییراتی است که از دهه ۱۹۷۰ شروع شدو امروزه طرز کار جوامع را از بنیاد متحول کردهاست. در مورد جامعه اطلاعاتى،” ویلیام مارتین” (W.J.Martin)، که در ردیف اولین افرادى قرار دارد که موضوع جامعه اطلاعاتى را مطرح کرده اند. وى در بحث اول یکى از کتابهاى خود یادآوری می شود که «هرچند واژه جامعه اطلاعاتى از چند سال پیش متداول بوده است اما هنوز درباره مفهوم و محتواى آن تفاهم عمومى حاصل نشده است. حتى گاهى مشروعیت کاربرد این واژه نیز مورد تردید قرار گرفته است» (محسنى؛ 1380، ص17).
جامعه اطلاعاتی جامعهای است که در آن کیفیت زندگی، گستره گوناگونی اجتماعی و توسعه اقتصادی و به طور روز افزون به اطلاعات و بهره وری از آن متکی باشد جامعه اطلاعاتی می گویند.
رایانه: رایانه دستگاهی الكترونیكی است كه دارای حافظه میباشد و قابـل برنامه ریزی است. همچنین امكان انجام عملـیات ریاضی و محاسباتی را با دقت و سرعت بالا
تشخیص تاریخ سوءرفتار علمی حداقل به قرن هفدهم بازمیگردد. مدتی پیش از آنکه جوامع علمی سلطنتی در انگلستان و فرانسه ایجاد شوند، اختلافاتی در مورد حقوق تالیف و اختراع شکل گرفته بود. پس از آن بهتدریج مفاهیمی همچون مالکیتفکری، کپیرایت، حقثبت و علامتتجاری در جهان غرب پذیرفته و بوسیلهی سیستمهای قانونی پشتیبانی شدند. تاریخ تحقیق و اکتشاف، همواره مملوء است از مناقشههای چشمگیری که «چه کسی اولین نفر است؟» و همراه با این مناقشهها اتهاماتی از قبیل مفاهیم دزدیدهشده، دادهای جعل شده، متون سرقت شده، خرابکاری کار تحقیقی و حتی کردارهای تنفر برانگیزتر از این، مطرح شدهاست (دکو، 2002: 2). با ظهور نهادهای جدید آموزشعالی به شکل کنونی و سیستم آزمونها و ظهور تکنولوژیهای نوین ارتباطی، رفتارهای متقلبانه علمی شکل جدیدتر و پیچیدهتری را به خود گرفتهاست. از آنجا که در جامعهی امروز بخش مهمی از موفقیت زندگی اجتماعی افراد در گرو موفقیت آنها در دانشگاه است، تلاش برای رسیدن به مدرک دانشگاهی جهت دستیابی به سرمایههای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی به مسالهی مهمی تبدیل شده و در این مسیر ممکن است ارزشها و اخلاقیات علمی زیرپا گذاشته شوند.
تحقیقات انجام گرفته در زمینه عدم صداقت دانشگاهی درصد بسیار بالایی از شیوع تقلب علمی را در نهادهای آموزشی گزارش دادهاند. خدایی (2011) با توجه به نتایج تحقیق خود بیان میکند که 95 درصد از دانش آموزان به تقلب در طول سال تحصیلی اعتراف کردهاند و موفقیت 75 درصد آنان در تقلب گزارش شدهاست. نخعی و سیدحسینی (1384) گزارش میدهند از دیدگاه تعداد قابل توجهی از دانشجویان پزشکی که جمعیت مورد تحقیق را تشکیل میدادهاند، برخی از انواع تقلب مورد تأیید آنها بوده و فراوانی نسبی آنها تا 50 درصد بوده است. در پژوهش بورآسا (2011) به طور کلی 77 درصد از نمونه تحقیق بر اساس پاسخ به 24 رفتار تقلبی، تقلب خود را گزارش دادهاند. مونیکا و دیگران (2010) اظهار کردهاند 61 درصد از افراد تحقیق، از میان شش نوع رفتار تقلبیای که در تحقیق بیان شده، دو نوع از این رفتارها را به صورت جدی انجام دادهاند و 70 درصد آنان حداقل یک بار مرتکب رفتارهای تقلب شدهاند. علیوردینیا و صالح نژاد (1392) در تحقیق اخیر خود گزارش دادهاند که حدود 9/31 درصد از دانشجویان در حد متوسط به بالا، در جلسات امتحانی تقلب کردهاند. میزان تقلب در سی سال گذشته بهطور منظم در حال افزایش بوده و با پیشرفت فنآوریهای جدید به حدی شایع شده که میتوان آن را معضلی همهگیر در مراکز آموزشی دانست (مرداک، 2006، به نقل از خامسان، 1390). آنچنان که زابو و آندروود (2004) بیان میکنند در حدود 32 درصد از دانشآموزان به سرقت علمی[11] با استفاده از اینترنت، به منظور تحقق اهداف آکادمیک خود اعتراف کرده اند.
1-1-1- تعاریف تقلب علمی
یک مسئلهی جدّی در تحقیقات مربوط به عدم صداقتعلمی، توافق اندکی است که بر روی تعریف عدم صداقتعلمی و تقلب وجود دارد (بویسِن، 2007: 5). با وجود مطالعات منتشرشدهی متعدد از رفتارهای متقلبانه علمی، هنوز هیچ اجماعی در مورد یک تعریف استاندارد از این اصطلاح وجود ندارد (مارسدن، 2008؛ موهنی، 2007). تمامیِ پژوهشهایی که در حوزه رفتارهای مربوط به تقلب علمی انجامگرفته به ابهام بر سر تعریف و نوعشناسی این رفتارها اذعان داشتهاند. تعریف تقلب علمی یا عدم صداقتعلمی گسترده است؛ اصطلاح مبهمی که بسیاری از اشکال متفاوت و رفتارهای مختلف را در بردارد (موهنی، 2007). قوانین اجتماعی معمولاً صریح هستند، درحالیکه اغلب درجهای از ابهام در باب رفتارهای مربوط به تقلب علمی وجود دارد. در تلاش برای روشن کردن آنچه بهمنزلهی تقلب علمی است، مؤسسات آموزشی اغلب آییننامهها و مقرراتی را برای رفتارهای متقلبانه علمی ارائه میکنند که تعاریف خاصی را شامل میشود (بوراس و همکاران، 2007). از آنجا که تفاوتهای روششناختی و مفهومی موجب میشود بر سر نرخ رفتارهای متقلبانه علمی اختلافنظر پیش بیاید (علیوردینیا و صالحنژاد، 1392) و از طرفی تغییر تعاریف و اختلافات جزئیِ ذهنی ممکن است به شیوع رفتارهای متقلبانه کمک کند (رولیاس، 2004؛ به نقل از مارسدن، 2008). در این بخش از پژوهش با تکیه بر پیشینهی پژوهشی تلاش میشود که به نوعشناسی عدم صداقتعلمی و تفاوتها و همپوشانیهای آن پرداخته شود.
برای ورود به تعریف عدم صداقت علمی باید از اصطلاح صداقت آغاز کرد. روشن کردن تعریف صداقت، ما را در فهم عدم صداقت علمی و تقلب علمی یاری خواهد داد. ریشه صداقت «integrity» به زبان انگلیسی مشتق شده از کلمات لاتین «integer» و «integrates» به معنی کامل و یا کل، تمامیت قسمتهای مختلف از خود واقعی فرد است. در فلسفه اخلاق کلمه «integrity» به طور نزدیکی با فضایلی که یک فرد «خوب[9]» را تشکیل میدهند، مرتبط است (مک فارلن و همکاران، 2012: 2). با توجه به تعریف صداقت میتوان صداقت علمی را بینقصی و بیعیبی در کارهای علمی تعریف کرد که با نوعی فضایل اخلاقی همراه است. مرکز صداقت علمی اصطلاح صداقت علمی را اینگونه تعریف کردهاست:
«صداقت علمی، ولو در مواجهه با سختی، یک تعهد نسبت به پنج ارزش اساسیِ درستکاری، اعتماد، بیطرفی، احترام و مسئولیتپذیری است. از این ارزشها اصول رفتاری جریان مییابد که قادر میسازد جوامع دانشگاهی آرمانهای خود را به عمل تبدیل سازند» (مرکز صداقت علمی، اکتبر 1999: 4).
این مرکز، صداقت علمی را اساس تدریس، یادگیری، تحقیق و خدمت و پیشنیازی برای تحققِ اعتماد کامل، احترام و مسئولیتپذیری میداند (همان، 1999). اجتماع آموزشی ای که صداقت علمی را حفظ میکند در حال نشان دادن احترام به ارزشهای اجتماعای است که پایه و اساسی را برای آموزشعالی و کل جامعه فراهم میکند (سادلمایر، 2005: 2). هنگامی که از این ارزشها و به عبارت دیگر از اصول صداقتعلمی تخطی میشود؛ آنگاه آن را بهعنوان عدم صداقتعلمی یا تقلبعلمی میشناسند. کریستنسن، 2011: 10؛ هاگس و مککیب، 2006) تقلبعلمی و عدم صداقتعلمی در برخی پژوهشهای مربوط به این حوزه، در یک معنی و به صورت مترادف به کار برده شدهاند (نگاه کنید به؛ بایسِن، 2007؛ مارسدن، 2008). با این حال در برخی دیگر از مطالعات، عدم صداقتعلمی را مفهومی وسیعتر از تقلب در نظر گرفتهاند و تقلب را یکی از انواع عدم صداقتعلمی میدانند (نگاه کنید به: سادلمایر، 2005؛ کلُزبلیکر، 2007: 26-27؛ وایتلی و اسپیگل، 2002: 17-16؛ آکبولوت و همکاران، 2008: 464). در همهی انواع رفتارهای مربوط به عدم صداقت علمی که در پژوهشها، آییننامهها و مقررات دانشگاهها از آن نام برده شده و یا نزد اعضای هیأت علمی، پژوهشگران و دانشجویان ارائه میشود و یا جامعه آن را خلاف ارزشهای اخلاقی میداند، عمل «تقلبکردن» را ذیل مفهوم و تعریفی که لغتنامهها عرضه میکنند، میتوان مشاهده کرد. به عنوان نمونه در فرهنگ آنلاین مریام- وبستر تقلبکردن تحت عنوان: «شکستن یک قاعده یا قانون که معمولا برای به دستآوردن چیزی انجام میشود»، «نقض قوانین از روی بیصداقتی» تعریف شدهاست (وبستر، 2014). در همه رفتارهای مربوط به تقلبعلمی، افراد به گونهای از فریب و نیرنگ متوسل میشوند. با این اوصاف، دو اصطلاح عدم صداقت علمی و تقلب علمی میتوانند به یک معنی به کار برده شوند. علاوه بر این هاگس و مککیب (2006: 50) از یک اصطلاح سوم یعنی سوء رفتار علمی نیز نام میبرند و اظهار میکنند که اصطلاحات عدمصداقت علمی و سوءرفتار علمی در اشاره به طیف وسیعی از رفتارهای غیر اخلاقی است که برخی از دانشجویان برای کامل کردن کار علمیشان در آن درگیر می شوند و این دو اصطلاح غالبا به
جای یکدیگر به کار میروند.
هدف از تقلب به دستآوردن یک مزیت شخصی در یک موقعیت خاص است. بیشتر مطالعات دربارهی اعمال غیرصادقانه در محیط علمی، تعریف تقلب را مطابق به دست آوردن یک مزیت غیرمنصفانه به وسیلهی فریب یا سرپیچی از قانون و تخطی از سیاستهای نهادی درصداقت و تخطی از قوانین و مقررات در یک محیط دانشگاهی تعریف کردهاند (بلُدگود و همکاران، 2008؛ تورن-فیگوئروا، 2010: 26). برخی از نویسندگان تقلب را به عنوان تخطی از نقشها یا انتظارات برای اعمال یا وظایف علمی خاصی تعریف میکنند (مارسدن، 2008: 9). همچنین تقلب را به عنوان اعمال یا تلاشهای فریبآمیز ِ یک دانشجو برای استفاده از وسایل ممنوعه یا غیر قابل قبول در هر کار علمی تعریف کردهاند (تورن-فیگوئروا، 2010). به نظر تاس (2010: 441) تقلب میتواند شامل ارائه نادرست افراد از دانش خودشان یا نشاندادنِ خود به عنوان یک فرد دارایِ دانش به گونهای فریبکارانه، تعریف شود.
در بسیاری از پژوهشهای انجام شده، تقلب به عنوان رفتاری غیراخلاقی همراه با قصد و نیت قبلی تعریف شدهاست (تورنفیگوئروا، 2010). طبق نظر کلنرود (2009: 507) «تقلب بدون شک یک پدیده وابسته به اخلاق است»؛ از اینرو دستهای از تعاریف در عدم صداقت علمی بر بعد اخلاقی متمرکز شدهاند. در وسیعترین سطح، عدم صداقت علمی به عنوان یک «رفتار غیر اخلاقی» تعریف میشود (مارسدن، 2008). تقلب رفتاری را نشان میدهد که از «هنجارهای اخلاقی» دور میشود و بطور فریبآمیزی در تلاش برای به دستآوردن چیزهای با ارزش، از قوانین تخلف میشود (بلُدگود و همکاران، 2008). مطالعات دیگر، پدیده تقلب علمی را به عنوان یک تضاد بین فرهنگ جوانان و هنجارهای سیستم آموزشی یا به عنوان نشانهای از فرهنگهای متفاوت در برنامههای آموزشی متفاوت تلقی میکنند (کلنرود، 2009: 507). با توجه به توضیحات فوق میتوان گفت رفتارهای غیراخلاقی، فریبکارانه و خلافقانون در یک محیط آموزشی محور تعریف تقلب علمی را تشکیل میدهند.
[1]-Boysen
[2] -Marseden
[3] -Muhney
[4] -Muhney
[5]- Integrity
[6]- Whole
[7]- Entire
[8]- Integrating
[9] – Good
[10] – Macfarlane
[11]- Center for academic integrity
[12]- Honesty
[13]- Fairness
[14] -Adversity
[15] – learning community
[16] – Respect
[17] – Higher Education
[18]-Saddlemire
[19] -Christensen
[20] -Hughes & McCabe
[21] -Clos-bleeker
[22] -WhitIey & spiegel
[23] -Akbulut
[24] -Cheat
[25] -Merriam-Webster
[26] – در تمامی ادبیات پژوهش حاضر دو اصطلاح عدم صداقت علمی و تقلب علمی در یک معنی به کار برده شدهاند.
[27] -Unfair Advantage
[28] -Bloodgood
[29]- Thorne-Figueroa
[30]- Fraudulent
[31] -Tas
[32]- Misrepresentation
[33] – Colnerud
[34] – Moral
[35] – Unethical behaviour
[1] -Academic Misconduct
[2]- Intellectual Property
[3] -Stolen Concepts
[4] -Falsied Data
[5]- Plagiarized Texts
[6] -Sabotage
[7] -Decoo
[8] -Bourassa
[9] -Monica
[10] -Szabo & Underwood
[11] – Plagiarism
[1] -McLean
[2] -Academic Cheating
[3] -Academic Dishonesty
[4] -Lersch
[5] – به عنوان نمونه می توان به مرکز بین المللی صداقت علمی The International Center for Academic Integrityاشاره کرد.
انسان موجودی است اجتماعی و اجتماعی بودن وی مستلزم ایجاد و گسترش رابطه با دیگران است. روابط انسان ها برای این که در جهت تأمین نیازهای اساسی، به برخورداری از یک زندگی سالم روانی-اجتماعی و رو به رشد بینجامد، و باید بر اساسی استوار شود که همه جنبه های مادی،معنوی ،دنیوی واخروی وی را مدّ نظر قرار دهد و دغدغه تأمین سعادت جامع و همه جانبه انسان را داشته باشد. در عصر حاضر «شهرنشینی» به مثابه یکی از پدیده های اجتماعی، یکی از ضروریات زندگی به حساب می آید. شهروندان عموماً با سلایق و انگیزه های مختلف در جامعه شهری فعالیت می کنند. زندگی شهری جهت گسترش، تداوم و بقای خود مستلزم همکاری و همیاری تمامی مردم در تمام سطوح و ازهر طبقه می باشد.چرا که محیط زندگی در شهر بر طبق نیازهای همگان شکل می گیرد، لذا بر شهروندان لازم می باشد تا با وظایف شهروندی خود آشنا باشند، از امور شهر و منطقه و محله خود آگاهی داشته و نسبت به میزان توانمندی های خود در رفع مشکلات کوشا باشند، یکی از مهمترین جریاناتی که می تواند شهروندان هر محله را درگیر مسائل مربوط به محله خود بنماید، افزایش مشارکت مردم در امور محله و امور مربوط به خودشان است.
پیش شرط مشارکت مردم در امور مرتبط، خود باوری و اعتماد به تحول است. دگرگونی و تغییر بالتبع نخست، باید از اندیشه و بینش جمعی گذر کند و سپس عاطفه و احساس عمومی را برانگیزد و پس از آنکه بارور شد، به تغییر رفتار بینجامد(آقا بخشی، 1382). نخستین گام برای جلب مشارکت مردم حساس سازی آنها به مسائل و کیفیت زندگی جمعی و آگاه سازی آنها از برنامه های رشد و توسعه است، زیرا تا زمانی که مردم ضرورت یک مسئله را درک نکنند در فعالیت های مربوط به آن مشارکت نخواهند کرد و در صورت مشارکت و حضور فیزیکی در عرصه عمل به تدریج مشارکت از مفهوم و محتوای اصلی خود منحرف می شود. اما گذر از دو مرحله حساس سازی و آگاه سازی، افراد را برای حضور در فعالیت های جمعی به منظور تحلیل بهتر مسائل و راههای برون رفت از آن را مشکل، آماده می سازد، زیرا تا زمانی که افراد متحول نشوند، تحولی پدید نخواهد آمد. لازمه مشارکت طلبی مؤثر شهروندان، مقتدر سازی افراد است. حال اگر قدرت را عبارت از توانایی افراد در پیش بینی، کنترل و مشارکت در محیط بدانیم، آن گاه می توان گفت مقتدرسازی فرآیندی است که طی آن افراد و اجتماعات می توانند چنین قدرتی را به کار گیرند و آن را به طور مؤثر در تغییر زندگی خود و محیط شان اعمال کنند. مقتدرسازی این گروه به معنای بسیج کردن توان های موجود در اجتماع است. ورود به این مرحله موجب تغییر رفتار افراد شود. این مرحله را می توان«توانمند شدن» نامید. این تغییر رفتار در واقع همان انجام مشارکت به به عنوان یک تمایل بلکه به عنوان وظیفه ای اجتماعی است. در این میان همکاری با سازمان های غیرحکومتی، سازمان های اجتماع و محله محور می تواند نقش مؤثری را ایفا کند. با توجه به نقش مردم در تقویت روحیه تعاون و افزایش هر چه بیشتر مشارکت آنان، تحقیق حاضر قصد دارد تا به بررسی شیوه های همیاری در منطقه 4 شهر تهران بپردازد.
بیان موضوع:
اصولا همیاری به معنای یكدیگر را یاری كردن، همدستی و دستگیری است و معادل عربی آن«تعاون» می باشد. همیاری می تواند موجب ارتباط افراد یك جامعه و پیدایش روحیه برادری و نوع دوستی در بین آنها شود. همیاری در فرهنگ روستایی سابقه طولانی دارد. زیرا در مناطقی كه عدم مساعدت طبیعت، نیروی انسانی را وادار به سعی و كوشش بیشتری كرد، همكاری نمایان تر است.تعاون و همیاری پدیده پیچیده ای نبوده و دارای سابقه طولانی است او در دوره های مختلف زندگی انسان همیشه بعنوان راه و وسیله مناسبی برای رفع مشكلات مورد استفاده قرار گرفته است و در آینده نیز بشر از آن سود خواهد برد.
بسیاری از اندیشمندان علوم اجتماعی بر این عقیده اند كه انسان حیوانی است اجتماعی.انسان به دلیل فطرت اجتماعی خود و همچنین نیاز و ضرورتهای زندگی خود، از همان ابتدا در قالب گروه ها و جوامع به دور هم جمع شده و برای بقاءو دوام زندگی خویش با مساعدت و همكاری با یكدیگر بر مشكلات خود غلبه كرده اند.
همیاری و یاری گری در جامعۀ شهری ایران خود به خودی و اختیاری نیست، بلکه بر پایۀ قواعد اجتماعی سنتی موجود شکل میگیرد. این همیاری و یاریگری براثر نفوذ مذهب در بین اجتماع شهری حالت فعال داشته به طوری که خود مردم دشواریهای اجتماعی را حل میکردند و مساجد، زورخانهها، بازار و قهوهخانه ها مرکز حل و فصل مشکلات اجتماعی بود.
نقش و نفوذ شبکههای خویشاوندی در جامعۀ شهری ایران بر کسی پوشیده نیست که
میتوانند در امر یاریگری و همیاری به یکدیگر دارای کارکردهای گوناگون باشند. بنابراین میتوان گفت که وقف، مسجد، گروههای خویشاوندی، محلات، بازار و اصناف همگی از عوامل مهمی هستند که هستۀ اصلی نهاد مشارکت و یاریگری جامعۀ شهری ایران بر حول آنها استوار است و اساس تعاون و رفتار شهرنشینان را تشکیل میدهد.
در جامعه های سنتی نیروی مؤثر در هماهنگی زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همانا گروه خویشاوندی است که به عنوان سازمانی همه کاره در سیاست، اقتصاد، آموزش، مذهب و تأمین نیازهای روانی تمام اعضایش تأثیر به سزای دارد؛ امّا به موازات گسترش شهرنشینی و پیچیدگی فزایندۀ ساختاری جوامع، نهاد خویشاوندی به تدریج اهمیت خود را از دست میدهد و روابط اجتماعی به گونۀ «نخستین» که براثر عواطف انسانی و صمیمیت قرار دارد، جای خود را به روابط رسمی، خشک و حسابگرانه به گونۀ «دومین» میدهد.
به عنوان مثال میتوان صندوقهای قرض الحسنۀ مردمی (غیررسمی) را نام برد که نمادی از همیاری اقتصادی در جامعۀ شهری امروز است.
این رفتار گروهی خردمندانه و خودجوش که معمولاً ناشی از عدم برقراری تعادل در دخل و خرج مردم به ویژه اقشار حقوق بگیر و کم درآمد با هر عنوان شغلی که دارد، دلالت بر همدلی، هم اندیشی، همت جمعی و به بیان دقیق تر همیاری در بین شهروندان در رفع نیازمندیهای یکدیگر دارد.
همچنین این همیاری ها در مراسم های گوناگون از جمله در مراسم مرگ و میر و عزاداریها، جشنها و عروسیها، تولد و خرید خانه، خرید جهیزیه و خرید سیسمونی نیز دیده میشود که همه افراد از جان و دل و از سر اشتیاق به هم یاری میرسانند و کمک میکنند.
در پایان پی بردن به این مسئله که کارکرد و نقش این همیاریها در زندگی اجتماعی انسانها چه تأثیری دارد ، موجب کندوکاو در این مورد شده است.و به دنبال پاسخ دادن به این سؤال اساسی است: کارکرد و نقش همیاری در زندگی انسانها چیست؟
اهمیت و ضرورت:
هر خانوادهای از منابع متعدد درآمد کسب میکند که این درآمد محدود است یعنی مقدار معینی است و به هر مقدار که اراده کند، در اختیارش نیست و در عوض مخارجی دارد که برای انجام آن از درآمدهایش استفاده میکند. افراد برای ادامه زندگی به کالاهای زیادی نیاز دارند و باید درآمد را به مصرف انواع کالاهای مورد نیاز مثل غذا، پوشاک، مسکن، آموزش، تفریحات و … اختصاص دهد. درست است که نیازهای افراد بینهایت است؛ اما همانطور که شما هم بارها در زندگی با آن برخورد کردهاید، درآمدهای خانواده محدود است و همیشه مقدار محدودی از نیازهایش را میتواند برآورده کند. این جا اولین سؤال در مبحث اقتصاد خانواده به وجود میآید و آن این است که چگونه این درآمد را باید به مصرف انواع کالاها و خدمات اختصاص دهد؟
اصل هنر اقتصاد هم چگونگی تخصیص منابع محدود در دسترس جهت تأمین نیازهای محدود انسان ها است. مدیریت منابع مالی خانواده از مهم ترین وظایفی است که اغلب برعهده زنان مدیر و باتدبیر است.
یاری گری اجتماعی دستیابی آسان تر و مطلوب تر به مقاصد مشترک، از روزگاران کهن کم و بیش در همۀ جوامع انسانی معمول و مرسوم بوده و نقش ارزنده ای در بهبود مناسباتی انسانی داشته است. موضوع یاری گری اجتماعی با عنوان ضرورتی اساسی برای بهبود امور، کاهش مسائل و مشکلات و ضامن بقای انسانها مورد توجه ادیان الهی بوده و به اشکال مختلف محل تأکید و توصیف قرار گرفته است. یاری گری اجتماعی میتواند در تحقق رشد و شکوفایی جامعه نقشی بسزا یافا کند. بدیهی است با گسترش فرهنگی همیاری، وحدت و همدلی بر جامعه حاکم و ابتکارها و خلاقیتها پدیدار میگردد. بدون تردید در جهان امروز برای کسب توفیق و سرافرازی در کلیه مسایل اقتصادی، فرهنگی و سیاسی به یاری گری اجتماعی نیازمند است.
مقصد اعلی و هدف والای همیاری، جمع ارزشهای اخلاقی با هدفهای اقتصادی و رفع حوایج مشترک افراد در نظامی مبتنی بر فضیلت است. قلمرو شمول نظام همیاری، تمام رشتههای فعالیت اقتصادی خانواده است و استقرار آن با تشکیل و توسعۀ تدریجی گروههای همیاری، از طریق گروها و افرادی که احساس احتیاج به این نوع نیازهای خانوادگی را دارند، میسر میگردد.
مطالعه و توجه به شیوه های همیاری و تقویت آن می توان گامی در جهت سازماندهی و مدیریت بردارد.
همكاری و مشاركت نیز از جمله مسائلی است كه در چند دهه اخیر و همزمان با طرح مقوله برنامه ریزی، به عنوان یكی از محورهای برنامه مدنظر بوده است از سالهای 1960 و 1970 به بعد كه توسعه مفهومی گسترده تر پیدا كرده است، مشاركت نیز از اهمیت بیشتری برخوردار شد. تا جائیكه بعضی از صاحبنظران توسعه را مترادف با همكاری و مشاركت می دانند.
موضوع همكاری مردم در روند توسعه، مورد توجه بسیاری از دولتمردان كشورهای در حال توسعه است، چرا كه توسعه فقط رشد نیست و صرفاً شامل سرمایه گذاریهای كلان نمی شود، بلكه این سرمایه گذاری باید به استفاده بهینه از منابع انسانی همراه باشد و این مهم از طریق مشاركت صورت می گیرد. بنابراین مشاهده می شود كه همكاری و مشاركت در اساسی ترین مسائل اجتماعی تأثیرگذار است.
تحقیق
انسان موجودی اجتماعی و اعمال و رفتارهای او متاثر از ارزش ها، هنجارها و قوانین گروه است. انسان بدون تعلق به گروه احساس امنیت نمی کند. آدلر علاقه اجتماعی را در انسان امری ذاتی می داند و معتقد است کــه انسان از بدو تولد در درون شبکه ای از روابط اجتماعی پیچیده و متقابل قرار می گیرد و شکل گیری شخصیت او در اثر همین ارتباطات متقابل است(شفیع آبادی،1375).
رفتار اجتماعی در خلاء صورت نمی گیرد و شدیداً وابسته به این است که دیگران از آن رفتار چه برداشتی می کنند. از جمله این دیگران گروههای مرجع هستند. جولیوس گولد و ویلیام ل. کولب در فرهنگ علوم اجتماعی می گویند اصطلاح گروه مرجع به گروهی اجتماعی اشاره دارد که فرد احساس می کند با آن شناخته شده و آرزو می کند که هویتش با آن مرتبط باشد. هر کس از گروه مـرجع خود هنجارها، نگرشها، و ارزشهای خـود و نیز هدف اجتماعی ئی را که از ایـن ارزش پدید می آیند، بـــه دست می آورد. همچنین شخص مقوله های اجتماعی مهم را(چه آنهایی که می خواهد انجام دهد و چه آنهایی را که به طریقی در مقابل شان قرار می گیرد) نیز از گروه مرجع فرا می گیرد(گولد، کولب؛ 1376: 722).
دروه جوانی زمانی است که انسان با انرژی و حساسیت در برابر بازتاب های محیط و مسئولیت پذیری فردی به دنبال کسب هویت است. جوانان باید نقطه اتکایی برای پیوند با خود، با جنس مقابل و با ارزش های فرهنگی و اجتماعی محیط اطراف بیابند( شفرز،1383: 116). آنهایی که به دلیل شرایط اجتماعی و مقتضیات سنی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای تاثیرپذیری از گروههای مرجع را دارند و در جستجوی هویتی جدید هستند و می خواهند با پشت سر گذاشتن دوران کودکی به استقلال شخصیتی و کسب هویت اجتماعی جدیدی دست یابند. بنابراین بستر تغییر دیدگاهها و نگرش های خود را دارند و نسبت به گروههای مرجع انعطاف پذیرترند.
در هر جامعه ای، چه سنتی یا مدرن، و با هر درجه ای از پیچیدگی، امکانات و لوازمی برای متمایز شدن اقشار و گروههای اجتماعی از یکدیگر وجود دارد. این تمایز موجب خلق معانی و هویت هایی می شود که افراد عضو هر جامعه به سادگی آن را درک می کنند و از طریق درک معانی ذهنی مترتب بر این تمایزات، روابط انسانی و اجتماعی خود را سامان می دهند. این تمایز بخشی به اشکال متنوع و متعددی صورت می گیرد. به هرحال، حتی در میان جوامع ساده تر نوع لباس افراد از اولین ابزاری است که موجب شناخته شدن و تشخیص هویت آنان می شود. معمولا افرادی که به گروهی خاص تعلق دارند، از لباس های مشابهی استفاده می کنند. لباس هر فرد نشانه ای است که به سادگی توسط افراد دیگر رمزگشایی می شود و گاهی این فرایند، احترام بیشتر،طرد برخی گروه های اجتماعی، تداعی مناسک خاص و معانی متفاوتی در پی دارد. بنابراین لباس فرد، خصوصا در جامعه مدرن،به صورت یکی از ابزارهای معرفی شیوه زندگی است.انتخاب های بسیاری که در دسترس افراد جامعه قرار دارد، این امکان را بیشتر می کند.
مسأله پوشش را می توان با امر مصرف مرتبط دانست از این رو می توانیم پوشش را در قالب مفهوم مصرف مورد مطالعه قرار داد، مفهومی که از اوایل قرن بیستم علاوه بر معانی اقتصادی، معانی فرهنگی نیز پیدا کرده است.نشانه های گسترش سبک زندگی حاصل از جامعه مصرفی را جامعه شناسانی مثل وبلن و زیمل در اوایل قرن بیستم به تصویر کشیدند. وبلن و زیمل سبک زندگی طبقه متوسط را تحلیل کردند. سبکی که در آن مصرف لباس، زیور آلات و انواع کالاهای لوکس نقش محوری داشت. همچنین پیر بوردیو با طرح مفهوم سرمایه فرهنگی به غنای مفهوم سبک زندگی افزود(حمیدی و فرجی،1386: 67).
وبلن در پی این مسئله بود که افراد چگونه منزلت اجتماعی کسب می کنند. به نظر وی، ثروت مهمترین عامل کسب هویت است که باید نمود خارجی داشته باشد و بهترین نمود آن مصرف تظاهری و نمایشی است. برای نمونه افراد با نوع پوشش، آرایش و زیورآلات، خود وطبقه خود را از سایرین متمایز می کنند(همان،1386: 68). زیمل در تحلیل مصرف گرایی جامعه مدرن، بر مقوله مد تاکید دارد. به نظر وی، مصرف کالاها وایجاد سبکهای زندگی از سویی برای فرد هویت بخش بوده و از سویی دیگر متمایز کننده است.
به نظر بوردیو نوع و سبک پوشش ما نماد و نشانه ی فرهنگی و اجتماعی محسوب می شود و چرایی انتخاب این کالاهای مصرفی در اندیشه وی به نوع ذائقه ها و سلیقه های افراد مصرف کننده بر می گردد، یعنی گونه ای از سرمایه فرهنگی( نیکزاد فرخی،1384). منطق تمایز در مصرف در کانون توجه بوردیو قرار دارد. بوردیو با مفهوم فضای اجتماعی سبک زندگی مختلف را نشان می دهد، فضای اجتماعی به این ترتیب ساخته می شود که عاملان و گروههای اجتماعی بر اساس حجم و میزان سرمایه اقتصادی و سرمایه فرهنگی با برخی افراد اشتراکاتی می بابند و با برخی دیگر فاصله پیدا می کنند. فضا یا میدان موقعیتی است که در درون آن، ارزشها، آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است. این ارزش ها و قوانین می توانند از نوع اقتصادی یا سیاسی و یا فرهنگی باشند، که به هر جهت دارای بار فرهنگی هستند. فضاهای فرهنگی توسط خود ساخته می شوند. (منادی،1385: 124). بوردیو با استفاده از مفهوم ریختار(منش، عادتواره، هبیتاس) فرایندی را توضیح می دهد که به واسطه آن عامل ها، عملکردهای تغییر سبک زندگی را باز تولید می کنند. ریختار مجموعه ای از خلق و خو های پایدار در افراد است که کردارهای خاصی را پدید می آورد. افراد طبق چنین نظام های دورنی شده ای عمل می کنند که بوردیو آن را ناخود آگاه فرهنگی می نامد. از این رو ریختار سازوکاری انتقالی است که به مدد آن ساختارهای ذهنی و اجتماعی در فعالیت اجتماعی روزمره تجسم می یابد. به عبارت دیگر می توان گفت مفهوم ریختار در واقع همان ساخت های اجتماعی ذهنی شده ای است که در ابتدا از طریق تجارب نخستین فرد به ذهن او منتقل می شود و شکل می گیرد(نهادهای نخستین) وسپس تجربیات بزرگسالی (نهادهای ثانوی) بدان اضافه می گردد. به این ترتیب است که ساختارهای های اجتماعی در ذهن و در درون افراد از طریق درونی ساختن عناصر بیرونی حک می شوند و به صورت ریختار در می آیند.( حمیدی و فرجی،1386: 72)
گروه مرجع با کارکرد های خود از یک سو مبنای مقایسه و ارزیابی رفتار جوانان و الگوی ذهنی قرار می گیرد و از سوی دیگر، با القای ارزش ها و هنجار ها بر فرایند جامعه پذیری آنان تأثیر مستقیم دارد. هیمن با طرح مفهوم منزلت ذهنی آن را یک بعد از رفتار و تصور فرد از موقعیت خود در مقایسه با سایرین در نظر می گیرد، او در ادامه به این استنباط می رسد که انسانها در شکل دهی به نگرش های خود بیش از آن که به خود متکی باشند، به گروه هایی تکیه دارند که با آ نها در ارتباط هستند. همین طور مرتن به دو نوع گروه مرجع عضویت و غیر عضویت اشاره دارد. در اینجا گروه عضویت، گروهی است که فرد عملا در آن عضویت دارند و گروه غیر عضویت آن است که فرد عملا عضو آن نیست(حمز ه ای و دیگران،1389: 101). جهانی شدن[2] سبب شده که بسیاری از گروههای مرجع در دوره حاضر دیگر در داخل مرزهای جغرافیایی مرسوم تعریف نشوند، بنابراین عضویت به صورت عینی دیگر مصداق ندارد بلکه بیشتر یک نوع گرایش ذهنی نسبت به آنهاست که باعث می شود فرد هنجارها و نگرش های آنها را بپذیرد و در رفتارش نیز تأثیر گذارد( ایمانی،1384: 3).
از جمله مشاهداتی كه محقق را بر آن داشت تا درباره گروههای مرجع جوانان و خاصه دانش آموزان دبیرستانی به تحقیق بپردازد سبك پوشش وآریش چهره آنها مانند پوشیدن شلوارهای لی تنگ و چاك دار، كفشهای سنگین پوتین مانند، پوشیدن دستبند و گردنبند،موهای بلند و روغن زده و … در بین پسران و دختران می باشد. پژوهش حاضر به بررسی سبک های پو شش دانش آموزان متوسطه شهر سنگر و ارتباط آن با فرایند های ذهنی هویت اجتماعی آنان که تحت تأثیر گروههای مرجع شکل می گیرد، می پردازد تا از این طریق بتواند به وضعیت موجود گروه های مرجع دانش آموزان و سپس ارتباط آن با متغیرهایی نظیر سرمایه های فرهنگی، پایگاه اجتماعی- اقتصادی و جنسیت معلوم گردد.
پرسش های آغازین این پژوهش عبارتند از:
1- مهمترین ویژگیهای پوششی افراد مورد مطالعه کدامند؟
2- چه گروههایی در انتخاب نوع پوشش دانش آموزان به عنوان گروه مرجع عمل می کنند؟
3-آیا میان سرمایه فرهنگی خانواده با در انتخاب الگوی پوشش جوانان رابطه وجود دارد؟
4-آیا بین میزان تاثیرپذیری دختران و پسران از گروههای مرجع در انتخاب نوع پوشش رابطه وجود دارد؟
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
جوانی به عنوان پدیده ای اجتماعی و نه فیزیولوژیک از موضوعات مهم قرون اخیر است. به ویژه در کشورهای جهان سوم که خود معلول تحولات جمعیتی گسترش شهرنشینی، تعمیم آموزش و تغییرات ساخت و کارکرد خانواده و چگونگی اشتغال است.
نوجوانی و جوانی از دوره های حساس زندگی محسوب می شوند. مورد تأیید واقع شدن، استقلال طلبی، عزت طلبی، ریسك پذیری، تنوع طلبی، گروه گرایی و صدها ویژگی دیگر وجه تمایز این دوران از دوران دیگر زندگی محسوب می شوند. با گسترش موج جـهانی شدن و به تبع آن تكثر عناصر هویتی، خود و جـامعه بر خلاف گـــذشته در محیطی جهانی با یكدیگر به تــعامل می پردازند(گیدنز56:1382). از این رو گــروههای مرجع ( نظیر هنرمندان، ورزشکاران، خانواده، معلمان و…) به عنوان گروههایی که در دوران نو جوانی و جوانی نقش مهمی ایفا می کنند، می توانند در فرایند جامعه پذیری جوانان و کسب هویت اجتماعی( خاصه سبک پوشش آنها) مؤثر باشند. فقدان مطالعه جامع و مبتنی بر روش های علمی در زمینه تاثیر گروههای مرجع داخلی و خارجی بر سبک و نوع پوشش جوانان یکی از موانع اساسی در تشخیص اولویت گذاری ها و تدوین برنامه های فرهنگی- راهبردی شناخته می شوند. لذا سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی صحیح نیاز به شناخت و پژوهش در زمینه الگوها و گروههای مرجع جوانان دارد تا بتوان به علایق، سلیقه ها، ذائقه ها و ارزش های آنان در گرایش به انتخاب سبک خاصی از پوشش پی برده و با شناخت اجزاء و عناصر هویت اجتماعی و فرهنگی آنان به بسترسازی برای تقویت شیوه ها وکنش های مطلوب پرداخته و زمینه های جذب جوانان را در فرهنگ ملی فراهم نماید.
[1]- Habitus
[2]- Globalization
[1]- Fashion
واژه fashion در فرهنگ لغت به معنی مد، رسم و سبک است. در برخی منابع سبک پوشش را clothing styleو clothing fashion ترجمه کرده اند. در این تحقیق معنی سبک پوشش علاوه بر لباس شامل آرایش مو و سر و صورت نیز می باشد. از این رو بنابر نظر دکتر چاوشیان واژه fashion برای ترجمه سبک پوشش انتخاب شده است.
[2]- Reference Group
در دهه 1930 جمهوری وایمار در آلمان، عده ای از متفکر آلمانی به تشکیل موسسهای دست زدند که حیات فکری و ساحت نظریه پردازی در علوم اجتماعی و علوم انسانی را تحت تأثیر شگرف خود قرار داد.
مؤسسه پژوهشهای اجتماعی فرانکفورت با طرح دیدگاهها و نظریات انتقادی خود، به بازخوانی دیدگاههای اندیشههای مارکسیستی و مطالعه جامعهو فرهنگ پرداخت. اندیشههای انتقادی مطرح در دیدگاههای متفکران این مکتب «بر مقابله با رشتهای از پرسشهای شناخت شناسانۀ شکاکانه که هر زمان مطرحاند اصرار میورزند؛ آیا حقیقت و نیکی رابطهای با یکدیگر دارند؟ و اگر دارند آن رابطه چگونه رابطهای است؟ آیا ثمرات دانش مجسم کنندهی اشتیاقی به عمل اخلاقی است یا وسوسهای برای تخطی اخلاقی و قانونی؟ اگر شناسایی نیکیها منجر به نیکی نمیشود، پس نیکی دانشی چیست؟(پین، 1389: 767).
متفکران مکتب فرانکفورت اعتقاد به بازاندیشی اندیشههای کارل مارکس در مورد فرهنگ داشتند. آنها با مطالعه و پژوهشهای خود متوجه این امر شده بودند که بر خلاف مارکس، فرهنگ نیز میتواند بستری مستقل از زیر بنا به تغییرات بنیادی اجتماعی منجر شود.
آنها معتقد بودند که فرهنگ در زیر نقاب شیئیوارگی میتواند سلطه خود را بر تودهها اعمال کند. دو تن از مهمترین این متفکران به نامهای ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو با طرح مفاهیم مهم و بنیادی «صنعت و فرهنگ» و «فرهنگ تودهوار» به نقش مهم وسایل ارتباط جمعی در پیشبرد اهداف قدرتهای سیاسی و هواخواهان وضع موجود، پی بردند. آنها با طرح این مفاهیم به پیوند متناقض دو ساحت مهم در اندیشه مارکسیستی اشاره داشتند که آن «قلمرو مادی تولید و قلمرو ذهن» است. بدین مفهوم که «شیوهای برای بیان فرایند مدرنیزه شدن فرهنگ در قالب واگذاری کالاهای فرهنگی به منطقی کاملاً تجاری» (ایوکوسه،آبه، 1391: 63).
آنها با تاملات فکری خود، به نوعی از سلطه اشاره داشتند که رنگ و لعاب فرهنگی برخوردار است. به عبارت دیگر معتقد بودند که سلطه و استثمار از نوع فرهنگی بدیلی برای استثمار اقتصادی شده است.
هورکهایمر و آدورنو با طرح مفهوم عقلانیت ابزاری در کتاب دیالکتیک روشنگری به نقش مهم وسایل ارتباط جمعی در جامعه پی برده و به نقد آن پرداختند. آنها از وجود سلطه نرم در ساختارها و سازمانهایی که هدایت و کنترل وسایل ارتباط جمعی و محتوای رسانهای را در اختیار دارند هشدار میدادند.
ضدیت آنها با فاشیسم، نازیسم و توتالیتاریسم، موجب شدکه مطالعه وسیعی در این مورد صورت بگیرد. سوءاستفاده از تبلیغات و وسایل ارتباط جمعی که در اختیار قدرتهای بزرگ برای فریب تودهای به کار گرفته شد، یکی از مواردی که منجر به خلق آثار مهم در این زمینه شد. که می توان به کتاب دیالکتیک روشنگری، دیالکتیک منفی، شخصیت اقتدار طلب اشاره کرد.
نقش مهم متفکرانِ انتقادی، بی تردید در علم ارتباطات حائز اهمیت است. نظرات آنها در مورد فرهنگ، رسانه و مالکیت و کنترل رسانههای جمعی، فریب تودهای فرهنگ تودهوار و مفهوم بنیادی به نام «صنعت فرهنگ» و مفاهیمی از این قبیل، بیتردید باعث علاقمندی توجه دانشمندان علم ارتباطات به این مکتب شده است.
در این پژوهش ما به دنبال تبیین تاریخی دیدگاههای این متفکران و تفسیر و تحلیل اندیشههای آنان در پیشبرد و نفوذ و تأثیر این دیدگاهها بر علم ارتباطات هستیم. ما در پی این هستیم که:
آیا تبیین تاریخی- انتقادی اندیشه های ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو در چهارچوب مکتب فرانکفورت، ابعاد نفوذ و تاثیرگذاری این مکتب را بر علم ارتباطات عیان میسازد؟
2-1- اهمیت پژ<هش
یکی از مهمترین اهمیتهای این پژوهش بررسی نگاه تاریخی- تبیینی[1] به مطالعات علم ارتباطات است. شناخت و آگاهی از ریشههای تاریخی مطالعات و پژوهشها در علم ارتباطات و آشنایی با سیر تکوین و زمینههای شکلگیری مکاتب مهم ارتباطی و شناخت نظریههای بنیادی در پژوهشها و روش شناسیها در ارتباطات جمعی یک ضرورت مهم و حیاتی محسوب میشود. «نظریههای انتقادی» مکتب فرانکفورت، یکی از برجستهترین حوزههای اندیشه نه تنها در علم ارتباطات که در علوم اجتماعی و انسانی به حساب میآید و این مهم بر هیچ ارتباط پژوهی پوشیده نیست.
نظریه انتقادی در مفهوم خود طرحی بینارشتهای است که توسط ماکس هورکهایمر، تدوین شده و به دست اعضاء مکتب فرانکفورت و جانشینان آن پرورانده شده است(پین، 1389: 766). نظریههای انتقادی با نگاهی علمی و با به رشته درآوردن معرفت شناسانه در پی نقد، اصلاح و آشکار ساختن عواملی هستند که به تثبیت وضع موجود که همانا برجسته شدن پنهان سلیقههای مالکان سرمایه داری و بخصوص صاحبان رسانههای جمعی در جوامع مدرن است.
هورکهایمر و آدورنو در کتاب مهم خود دیالکتیک و روشنگری با طرح مفاهیم مهمی چون «صنعت فرهنگ» و «فرهنگ تودهوار» در پی شناخت و نقد آگاهانه نوعی از سلطه که رسانههای جمعی با تکنیکهای اغواگر خود موجب بوجود آمدن نوعی رضایت و آگاهی کاذب میشوند که خود از آن فهم و درک صحیحی ندارند. آنها با مطالعه و پژوهشهای خود به این مهم رسیده بودند که صاحبان قدرت با در اختیار گرفتن ابزار فرهنگی در پی تولید محصولات فرهنگی برای تخریب تودهای و فریب کاری تودهوار هستند. آنها در همین کتاب میگویند که توسعه عقلانیت موجب پیشرفت صنایع و سلطهای انسانی بر طبیعت که منجر به سلطه انسان بر انسان شده است. این امر با زوال فردیت همراه است. این زوال به سه شکل زیر ظهور پیدا کرد:
1- یکپارچه شدن آگاهی انسان به وسیلهی ارتباطات هدایت شده؛
2- ناچیز شمردن خصلت و کیفیت فرد در تحول اشکال تولید؛
3- دگرگونی در ساختار روانی انسان به دلیل اجتماعی شدن یکپارچهی انسانها (زارعیان، 1382: 130).
بنابراین برای شناخت فهم این موضوع و اهمیت پژوهش حاضر به دلایل و مراحل ذیل می رسیم :
1- شناخت و درک ریشههای بنیادین متفکرات و اندیشههای نظریه پردازان مکتب فرانکفورت به خصوص آرا، ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو.
2- رسیدن به فهم یک الگوی تاریخی منسجم که بتواند طرحی برای مطالعات فلسفی، جامعه شناختی و روان شناختی علم ارتباطات به دست بدهد.
3- موضع شناسی و جایگاهیابی نظریههای آدورنو و هورکهایمر در ارتباط با پژوهشهای ارتباطی و رسانه پژوهی.
4- رسیدن به شناخت و درک نسبی از تفاوتها و تشابههای نظریههای آدورنو و هورکهایمر با دیگر متفکران مکتب فرانکفورت و متفکران دیگر مکاتب ارتباطی.
3-1- اهداف پژوهش
در این پژوهش هدف کلی عبارت است از تبیین تاریخی- انتقادی اندیشهها و نظریههای ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو در چارچوب مکتب فرانکفورت با تکیه اندیشههای آنها بر سیر مطالعات ارتباطی و رسانهای میباشد.
هدف های کلی : تبیین تاریخی – انتقادی اندیشه ها و نظریه هی ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو و بررسی تاثیرات اندیشه های آنها بر سیر مطالعات ارتباطی و رسانه ای می باشد
اهداف خاص :
1. شناخت مفاهیم نظری و عملی مکتب فرانکفورت به طور عام و اندیشه های هورکهایمر و آدورنو به طور خاص با توجه به عناصر سازنده شان و تاثیرات آنها بر مطالعات انتقادی ارتباطات.
2. تجزیه و تحلیل و بررسی مفاهیم ” صنعت فرهنگ و ” جامعه توده وار” و موجبات ورودشان بر نظریه های انتقادی ارتباطات.
3. شناخت ریشه های تاریخی نظریه های فوق و چرایی نفوذ آنها بر دیگر حوزه های علوم اجتماعی.
4. آشنایی با روند سیر تکوین نظریه ها،اندیشه ها و تفکرات دیگر اندیشمندان انتقادی مکتب فرانکفورت.
5. شناخت جنبه های اشترک و افتراق اندیشه ها و نظریه های این دو نظریه پرداز انتقادی نسبت به یکدیگر و دیگر نظریه پردازان مکاتب ارتباطی که در این پژوهش بر مکاتتب ارتباطی کلمبیا و شیکاگو پرداخته شده است.
1- Explanatory- historical look